سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

یادی از استاد علی دوانی

سیاست ,     نظر

 

مداد العلماء افضل من دماء‏الشهدا

 

روستای کوچک دوان در 12 کیلومتری شمال شرقی کازرون در طول چهارده قرن، بیش از سی عالم بزرگوار تربیت و به عالم اسلام تقدیم کرده است و بدون تردید، سرآمد آنان در تاریخ معاصر ایران، حجت الاسلام علی دوانی است.
استاد علی دوانی در مهر ماه 1310 هجری شمسی در آن روستا متولد شد و تا سن هفت سالگی در دوان به سر می‌برد و پس از آن، نزد اقوامش به آبادان رفت. در آن شهر، دو کلاس اکابر (ششم ابتدایی) را پشت سر گذاشت و وارد آموزشگاه فنی شرکت نفت شد.

حدود سال1322 برای تحصیل علوم دینی عازم نجف شد و به مدت پنج سال و نیم در حوزه علمیه نجف نزد استادانی چون شهید آیت‌الله مدنی، آقا شیخ علی کاشانی، میرزا محمد اردبیلی، محمد غروی، آیت‌الله محمدرضا طبسی و آیت‌الله حاج میرزا علی فلسفی تحصیل کرد و کتاب قوانین در علم اصول فقه و جلد نخست شرح لمعه را به پایان رسانید.
در اوایل سال 1327 به دلیل کسالت و برای تغییر آب و هوا به کشور بازگشت و به زیارت بارگاه علی‌بن موسی‌الرضا و سپس به نهاوند رفت و با دختر مرحوم آیت‌الله احمد آل آقا نهاوندی از سلاله استاد کل وحید بهبهانی ازدواج کرد.

استاد دوانی پس از ازدواج برای تکمیل تحصیلاتش به قم رفت و از محضر اساتیدی چون علامه طباطبایی، شهید آیت‌الله صدوقی، امام خمینی و آیت‌الله بروجردی، فقه، اصول، تفسیر و فلسفه را فرا گرفت و پس از 22 سال دروس حوزوی را به پایان رسانید.
استاد دوانی کار خود را در پوشش روحانیت در دو شیوه متمرکز کرده بود؛ یکی منبر و سخنرانی دینی و دیگری، تألیف و تصنیف کتب مذهبی. بر این اساس، سال‌ها در استان‌های گوناگون کشور و همچنین چندین سال در کشور کویت در ماه‌های مبارک رمضان، محرم و صفر سخنرانی می‌کرد. وی در قم با جمعی از فضلای حوزه علمیه، مجله دینی «درس‌هایی از مکتب اسلام» را منتشر کرد. در سال 1350 به تهران آمد و در این شهر سکونت کرد و در هر دو مقوله سخنرانی و تألیف کتب دینی، فعالیت خود را ادامه داد و موفق شد بیش از 76 جلد کتاب در زمینه‌های تألیف، تصنیف، ترجمه، تصحیح و تهذیب منتشر سازد.

ایشان بیش از هشتاد مقاله تحقیقی نیز در جراید به چاپ رسانده است؛ افزون بر آن در دانشگاه‌های گوناگون از جمله دانشگاه تربیت معلم، امام صادق (ع)، امام حسین (ع)، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشکده علوم قرآنی و ... در موضوعات تاریخ اسلام، سیره ائمه معصومین، تاریخ فقه، تراجم و رجال به تدریس پرداخت.
استاد دوانی در حدود سی کنگره علمی شرکت کرد و مقالات او در بیشتر این کنگره‌ها به چاپ رسید. (برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تحقیق دکتر عبدالعلی لهستانی زاده، انتشارات نوید شیراز، چاپ دوم، 1380، ص 493).

برخی از آثار مهم ایشان به شرح زیر است:
1. شرح زندگانی استاد کل وحید بهبهانی
2. شرح زندگانی جلال‌الدین دوانی
3. نگاهی کوتاه به زندگانی پر افتخار سیدرضی
4. امام خمینی در آیینه خاطره‌ها
5. امام مهدی ـ علیه‌السلام ـ از دیدگاه قرآن و عترت
6. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت
7. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت
8. خاطرات من از استاد شهید مطهری
9. دانشمندان عامه و مهدی موعود
10. زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت‌الله بروجردی
11. مفاخر اسلام (دوازده جلد)
12. نهضت روحانیون ایران (ده جلد)
13. نقد عمر

 خاطره ای از زبان استاد

 اولین کتاب من «شرح زندگی جلال‌الدین دوانی» فیلسوف مشهور بود که به آیت‌الله بروجردی تقدیم کردم. دومین اثرم کتاب شرح زندگانی استاد کل «وحید بهبهانی» بود که ایشان شوهرعمه آیت‌الله بروجردی بودند. این کتاب که منتشر شد، در آخر کتاب نوشته بودم در آینده به زندگی آیت‌الله‌العظمی ‌بروجردی نیز خواهیم پرداخت اما اطلاعات زندگینامه را نداشتم.

نامه‌ای برای آیت‌الله نوشتم و به همراه کتاب جدیدم که شرح حال آقا سیدمحمد بروجردی - نوه علامه بحرالعلوم – بود، ارسال کردم. دو‌سه روز بعد، روزی پس از خاتمه درس خارج فقه آن مرحوم که در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه ع برگزار می‌شد، «آیت‌الله صافی گلپایگانی» که از نزدیکان ایشان بود مرا دید و از دور با صدای بلند صدا زد: آقای دوانی! بیا. نزدیک رفتم و گفت: آقا چه نوشته‌ای؟ گفتم: چطور؟ گفت: دیروز عصر سرهنگ معصومی‌آل‌آقا - رئیس نظام وظیفه قم - خدمت حضرت آیت‌الله رسیده بود و ایشان فرمودند: «ما با خاندان شما منسوب هستیم و همین روزها آقای دوانی کتاب بزرگ و بسیار خوب درباره جد شما که شوهرعمه ما بوده، نوشته است» و افزود: در آن جلسه و شب، در جلسه هیات استفتاء، آقا حدود نیم‌ساعت درباره کتاب شما که تازه تالیف کرده‌ای صحبت کردند و فرمودند ظرف این دو‌سه روز، همه آن را که حدود 500صفحه است، خواندم.

بعد به من فرمودند: آقای دوانی را بیاور که از کار ایشان تقدیر کنم. من هم رفتم خانه و لباس عوض کردم و عمامه نو بستم و به خانه آیت‌الله بروجردی رفتم. داخل اتاق اندرونی، همه علما نشسته بودند. من جلو رفتم و دست آقا را بوسیدم و تا مرا دیدند، گفتند که شما که خیلی جوان هستید! من خیال می‌کردم سن و سالی دارید و بعد خندیدند و همه حضار هم خندیدند. همین که جلو رفتم، ایشان سر مرا بوسیدند و از کارم تقدیر کردند. بعد حدود ده روزی از آن ماجرا می‌گذشت که آیت‌الله‌زاده، مرحوم آقامحمدحسن بروجردی آمدند و فرمودند: فلانی! فردا صبح بیایید که بروم اندرون نزد آقا و ایشان به طور خصوصی که غیر از من و شما کسی نباشد، می‌خواهند شرح حالشان را بیان کنند و شما یادداشت کنید.

این شد که رفتم به منزل آیت‌الله بروجردی که خود آن هم کلی خاطره‌انگیز بود و فراموش‌نشدنی. پس این شد که پس از آن مشغول نگارش کتاب شرح حال و زندگانی ایشان شدم.