سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

شارون کیست؟ دشمن را بهتر بشناسیم ...

سیاست ,     نظر

«آریل ساموئل موردخای شرایبر» معروف به «آریل شارون» در سال 1928 در روستای (کفر ملال) به دنیا آمد.
وی به مانند اکثر رهبران صهیونیستی از یهودیان لهستانی‌الاصل است؛ پدرش «ساموئل موردخای شرایبر» از لهستان به قفقاز مهاجرت کرد و در آنجا پس از مدتی کشاورزی، راهی فلسطین شد و در روستای (کفر ملال) ساکن شد.

به گفته خود آریل شارون، پدرش که از یهودیان ضدعرب معروف بود، اعتقاد داشت جوانان یهودی روزی باید تمامی سرزمین فلسطین را از اعراب پس بگیرند و در مزارع آن مشغول کشاورزی شوند. همچنین در سال 1933 در پنجمین سال تولدش، پدرش به عنوان هدیه تولد، به او یک تفنگ شکاری هدیه می‌دهد تا یاد بگیرد که به وسیله آن، زمین‌های کشاورزی‌شان را از دست اعراب حفظ کند!
پدر آریل، علاقمند بود فرزندش در رشته کشاورزی تحصیل کند، به همین منظور او را در کودکی برای کار کردن به مزارع موشاف (نوعی مزارع اشتراکی) می برد. اما آریل پس از رسیدن به جوانی ترجیح داد به جای کشاورزی در رشته تاریخ و حقوق تحصیل کند.
آریل شارون از کودکی تمایل شدیدی به مسائل نظامی داشت؛ به همین دلیل در سال 1942 و زمانی که فقط 14 سال داشت به گروه‌های (هاناگا) پیوست. گروه‌های «هاناگا» در آن زمان، اقدامات وحشیانه‌ای را برای فرار فلسطینیان از خانه‌ها و زمین‌هایشان طراحی و اجرا می‌کردند و به قتل مخالفان می‌پرداختند. این گروه‌ها پس از تأسیس دولت، اولین هسته‌های اسرائیل را تشکیل دادند.
آریل شارون در سال 1947 عضو پلیس شهرک های یهودی شد. وی سپس در بیست سالگی در جنگ 1948 شرکت کرد و سمت فرماندهی پیاده نظام در بخش اسکندریه را برعهده داشت، وی دراین جنگ از ناحیه شکم مجروح شد.
در اکتبر 1948، در کشتار فلسطینیان در «اللد»، که به فرماندهی مستقیم «موشه دایان» صورت گرفت، شارون 426 فلسطینی را در مسجدی به نام «دهمش» جمع کرد و پس از مسدود کردن درب، مسجد را منفجر کرد و کسانی را که زنده ماندند تا دو روز بدون آب و غذا زندانی کرد که پس از اصرار مسئولان صلیب سرخ برای رساندن آذوقه به زندانیان، شارون به سربازانش دستور داد تا به جای آب به زندانیان «ادرار» بدهند. شارون قصاوت را تا به آنجا ادامه داد که دستور داد تا زنان فلسطینی را عریان به یک محله یهودی‌نشین برده و پس از رها کردن آنها، به سربازان دستور داد آنها را به گلوله ببندند و اجساد آنها را مدت‌ها در خیایان‌ها رها کرد. وی سپس دستور داد تا مردان را نیز زنده زنده زیر زرهپوشان بیندازند و به قتل برسانند.

در آغاز سال 1949 فرماندهی یک گروهان پیاده را بر عهده گرفت، اما در سال 1951 افسر فرماندهی گردان اطلاعات مرکزی شد. در سال 1952 وی از فرمانده ستاد ارتش خواست تا به او اجازه دهد که از زندانیان محکوم به مرگ، یک گردان نظامی تشکیل دهد. این مسئله به دلیل ناآشنایی این افراد با فنون نظامی تا حدودی برای رئیس ستاد غیر مترقبه بود اما با اصرار شارون پذیرفت. شارون نام این گردان را 101 نامید که در اولین عملیات خود به روستای مرزی «القبیه» حمله کرد و کشتار گسترده ای را به راه انداخت که به کشته شدن 69 فلسطینی و ویرانی 41 منزل منجر شد.
شارون در همان سال 1952 در دانشگاه عبری قدس تحصیلات خود را دو موضوع تاریخ و خاورمیانه آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشکده حقوق دانشگاه تل آویو رفت.
آریل شارون در جنگ سال 1954، گردان 101 را با گردانی بنام چتربازها ادغام کرد و گردان جدیدی تشکیل داد و فعالیت های تروریستی را هم علیه فلسطینیان و هم علیه کشورهای عربی ادامه داد.
او در سال 1956 سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه «المتیله» را به اشغال خود در آورد.
شارون در اکتبر 1956، طی محاصره غزه در خان یونس، 250 فلسطینی را قتل عام کرد. وی در ادامه این محاصره دستور داد 750 نفر را در رفح به گلوله ببندند.
شارون تا سال 1964 در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما دراین مدت اختلافات زیادی با روسای خود در آن موقع از آن جمله «موشه دایان» که ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا کرد. تمام این اختلافات بخاطر اشغال «المتیله» بود که ظاهراً هیچ سودی برای اسرائیل نداشته و موجب شده بود که ضررهای زیادی را هم از بابت این اشغال متحمل گردد. سرانجام در سال 1964 شارون تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل کند.
آریل شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال 1965 تا 1969 فرماندهی ارتش شمال را بعهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقای به درجه سرلشگری، از سال 1969 تا 1973 فرماندهی ارتش جنوب را عهده‌دار شد.
در سال 1972، شارون با اعلام مخالفت با تقسیم شهر رفح میان مصری‌ها و فلسطینی ها، 7000 مصری را از رفح آوراره کرد و مخالفان را اعدام کرد.
در جنگ سال 1973 با وجود شکست ارتش اسرائیل در جنگ با اعراب، به دنبال اقدامات متهورانه وی، سربازان اسرائیلی به او لقب (پادشاه اسرائیل) دادند. پس از همین جنگ بود که وی درپی بحران های بعد از جنگ که به (جنگ ژنرال‌ها) در اسرائیل معروف شد، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد.
شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب تندرو (لیکود) توانست عضویت کنیست را به دست بیاورد. در سال 1975 اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال 1977، شارون به دلیل محبوبیت زیادی که در اثر کشتار فسطینیان نزد صهیونیست‌ها داشت، در راس فهرست نامزدهای مستقل، به کنیست راه پیدا کرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر کشاورزی و شهرک سازی منصوب کرد. زمان تصدی وزارت کشاورزی او با اشغال بیشتر زمین های فلسطینیان و سرقت آب های آنان هم زمان شد و وی توانست کشاورزی اسرائیل را با پشتیبانی آمریکا متحول سازد و شهرک‌سازی در این زمین‌های اشغالی شتاب بیشتری گرفت.
پس از آنکه ارتش رژیم صهیونیستی در اردن، به اردوگاه‌های فلسطینی یورش برد و سپتامبر سیاه را در تاریخ فلسطین رقم زد، نیروهای مقاومت فلسطین به لبنان رفتند و در جنوب لبنان مستقر شدند. پس از تصویب یک حمله همه جانبه به جنوب لبنان توسط رژیم صهونیستی، آریل شارون در سال 1981 به سمت وزارت جنگ برگزیده شد. در سال 1982 ارتش این رژیم با تجهیزات و سلاح های اهدایی آمریکا، انگلیس و فرانسه و پشتیبانی سیاسی، تبلیغی و اطلاعاتی ویژه آمریکا، به بیروت حمله کرد و دومین پایتخت عربی بعد از قدس را به اشغال درآورد. در همین سال بود که آریل شارون در 18 سپتامبر ، کشتار خونین صبرا و شتیلا را به پرونده جنایات خود افزود و تنها طی 36 ساعت 3500 فلسطینی را به شهادت رساند و مسئولیت این کشتار متوجه او شد؛ در این راستا دولت اسرائیل برای آرام کردن اوضاع، او را از کار برکنار کرد اما لقب قصاب صبرا و شتیلا هیچگاه جنایات وی را از اذهان فلسطینیان پاک نکرد.
در پی مخالفت‌های شدید وی با برکناریش، بگین تا سال 1984، او را به سمت مشاور خود منصوب کرد. در همین سال وی به عنوان وزیر صنایع و تجارت انتخاب شد و تا مارس 1990 در این پست ماند.
بعد از انتخابات 1996 و نخست وزیری نتانیاهو، او وزارت شهرک سازی و اسکان را به شارون محول کرد. در زمان تصدی شارون تعداد شهرک های صهیونیست نشین به 144 شهرک رسید. نتانیاهو در اصلاح کابینه خود در سال 1998، قبل از ایهود باراک او را برای وزارت خارجه برگزید.
آریل شارون در سپتامبر 1999، به دنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب تندرو را برعهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال 2000، با حضور خود در مسجد الا قصی موجب خشم مسلمانان و درگیری های خونین میان فلسطینیان و نظامیان رژیم صهیونیستی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی در دسامبر 2000، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب، کار فلسطینیان را در 100 روز تمام کند و موقعیت رژیم اسرائیل را در منطقه تثبیت کند.
شارون سرانجام در ششم فوریه 2001 توانست به بالاترین مقام در رژیم صهیونیستی یعنی سمت نخست وزیری دست یابد. این مسأله برای او مجالی بوجود آورد تا به کشتار و قلع و قمع فلسطینیان با شدت تمام ادامه دهد.
شارون از سال 2001، با تشکیل (جوخه های ترور) از بین محکومین به اعدام و نظامیان زندانی، (همانند گردان 101 در دهه 50 میلادی)، آشکارا به ترور رهبران ارشد فلسطین بپردازد و طی آن «شیخ احمد یاسین»، «رنتیسی» و بسیاری دیگر از رهبران مقاومت فلسطین را به شهادت رساند.
شارون در این زمان کوشید تا با اجرای پروسه دیوار حائل، به عملیات‌های استشهادی در فلسطین خاتمه دهد، اما موفقیتی به دست نیاورد.
وی تا سال 2005، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش کند و امنیت را برای جامعه خود به ارمغان بیاورد بلکه در نهایت مجبور شد به رغم ایدئولوژی حزب متبوعش مبنی بر اسرائیل بزرگ از بخشی از خاک فلسطین (نوار غزه) عقب نشینی کند.
در اکتبر سال 2005 و درپی اعتراضات شدید به شارون برای خروج از غزه و بروز اختلاف در کابینه وی و انحلال کنیست، شارون از حزب لیکود کناره گیری کرد.
وی در اولین اظهاراتش پس از کناره‌گیری از حزب لیکود، اعلام کرد، حزب جدیدش موسوم به «مسئولیت ملی» در جهت ترسیم مرزهای دائمی بین اسرائیل و فلسطینیان تلاش خواهد کرد و دیگر طرحی برای عقب‌نشینی یکجانبه از سرزمین‌های اشغالی ندارد.
آریل شارون، در بخشی ازکتاب خاطراتش با نام «جنگجو»، ضمن ابراز تأسف از کشته شدن فرزند دوازده ساله‌اش براثر بازی با اسلحه کمری شارون که باعث شد وی مدتی از عرصه فعالیت‌هایش دور شود، سیاست اسرائیل را چنین ابراز می‌کند: «سیاست اسرائیل مانند نرخ ارز در حال نوسان است، گاهی بالا می رود و گاهی پایین می‌آید».
شارون در ادامه در پاسخ به سؤالی که به نظر وی در آینده، اسرائیل بالا می رود یا پایین، می‌گوید: «احساس می‌کنم که صلاح‌الدین جدیدی برای اعراب خواهد آمد و این اسرائیل است که باید چنین روزی را در نظر داشته باشد!».

منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی www.irdc.ir