سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

نام سران اسرائیل برای نامگذاری سگها

سیاست ,     نظر

در حال مطالعه سایت های اینترنتی بودم که خبری نظرم را جلب کرد . خبر این بود :

                                      ((استفاده از نام سران اسراییل برای نام گذاری سگها))

بطور معمول در ذهنم این مسئله جرقه زد که احتمالا اینکار توسط فلسطینی ها یا لبنانی ها و یا در ایران خودمون پیشنهاد شده یا در حال اجراست اما وقتی متن خبر را خوندم تعجب کردم چرا خبر بصورت خلاصه چنین بود :

                                     ((یک مرکز دولتی در تل اویو فاش کرد اسراییلی ها نام سگهای خود
                                       را از بین اســـامی رهبران و مسئولان این رژیم انتخاب می کنند.))

جالب است . نه؟ 
منبع خبر(( واحد مرکزی خبر)) بود که گفته بود : مرکز ثبت نام سگها وابسته به وزارت کشاورزی اسراییل در سایت اینترنتی خود اعلام کرد صدها اسراییلی ترجیح داده اند که برای نامگذاری سگهای خود از اسامی رهبران و مسئولان این رژیم استفاده کنند.
 این مرکز افزود تاکنون سه قلاده سگ به نامهای ایهود اولمرت نخست وزیر اسراییل ثبت نام شده اند. همچنین زمانیکه اسم شیمون پرز رییس این رژیم در جمع سگهای (موجود در این مرکز) ذکر می شود چهار سگ ، به این اسم واکنش نشان می دهند .
 با این حال اسم ایهود باراک وزیر امنیت اسراییل و رییس حزب کار این رژیم رکوردار استفاده از ان برای سگهاست به نحوی که دستکم 400 سگ به این اسم نامیده شده اند.
پس از باراک اسم بنیامین نتنیاهو با 109 مورد نامگذاری برای سگ ها قرار دارد.

بله . وقتی اسرائیل چنین در کشورهای مسلمان باعث صدها و هزاران جنایت میشود چنین هم خرد و خوار میشود . آنهم توسط خود اسرائیلیها...

به امید نابودی جنایتکاران و غاصبان قبله اول مسلمین هستیم ...


ناگفته‌های سرتیم حفاظت احمدی‌نژاد

    نظر

     سردار جهانگیر دایی‌حامد از سال 84 به مدت دو سال مسئولیت تیم حفاظت رئیس جمهور را بر عهــده 
     داشت. از آنجایی که وی در مقاطع و لحظه‌های مختلف در کنـــــار محمود احمدی نژاد بوده، از لحــاظ
     تاریخی می‌تواند شاهد خوبی بر مشی و عملکرد شخصی و مدیریتی رئیس جمهور در طول دو سال اول 

     ریاست جمهوری باشد.

                                                                     

                                        

       در اینجا یکی از سوالات پرسیده شده و جواب آنرا آورده ام که خوندنش خالی از لطف نیست تا بدانیم
       رئیس جمهورمان کیست .ببینید:

       خبرگزاری فارس: از سوم تیر سال 84 که آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور شد، مهمترین مسئله ای که

       تیم حفاظت ایشان با آن مواجه بودند، چه بوده است؟
       - وضعیت کاری ما نسبت به دوران 20 سال قبل خیلی متفاوت بود. شخصیت هـــا و مسئولانی که در
       سالیان گذشته با آنها کار می کردیم، با ما در تعامل بودند و دیدگاه های حفاظتی را رعــایت می کردند. 
       می دانید که حفاظت برای انجام کار خود چارچوب ها و قواعدی دارد که باید رعایت شود. دیدگاه
       مردمی آقای احمدی نژاد با این مسایل متفاوت بود و ما باید از متن مردم با مردم در تعامل صددرصد
       بودیم که هم‌اکنون هم این تلاشها در تیم حفاظت رئیس جمهور جریان دارد. ما هم در آن دوسال تمام 
       سوابق کاری خود را گذاشتیم تا در آن شرایط که سخت ترین شرایط کاری ما بود، بهترین عملکرد را
       داشته باشیم. باید حفاظت را در دل مردم انجام می دادیم؛ جایی که از همه اقشار هستند و ممکن است
       افرادی در آنها نفوذ کرده باشند.
       مثلا در استادیوم همه جور افراد برای تماشا می آیند ولی بعضی تماشاگرنماها می آیند و جمع را بــه
       هم می‌زنند. در دل مردم هم چنین افرادی هستند و آسیب های اینچنینی وجود دارد که بــــــاید در عین 
       حال که کار قوی انجام می دادیم، روانشناسی هم می‌کردیم تـــــــا افرادی که تهدید محسوب می شدند
       شناسایی شوند.
       رییس جمهور می ‌گفت من می‌خواهم در دل مردم بــــــاشم و مرا از مردم جدا نکنید. دراینجا کار ما
       سخت‌ترین حالت را به خود می گرفت؛ هم می‌خواستیم حفاظت را انجـــام دهیم و هم ایشان از مردم
       جدا نشوند. شرایط سختی بود که با لطف خدا و همت بچه ها کار به پیش رفت. به دهها استان و شهر
       و روستا سفر کردیم که سخت ترین دوران کار ما در زمان ریاست جمهوری‌ها بود.
       از آشیانه جمهوری اسلامی که پروازهای سران از آنجا انجـــــــام می شود، می گفتند که در 11 ماه
       تعداد "سورتی" ماموریت‌های یگانی ما در دوران آقای احمدی نژاد بیشتر از 8 سال ریاست جمهوری
       آقای خاتمی و نیز 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی بود. 6 ماه آخر دولت آقای هاشمی به لحاظ کارهـا و
       پروژه هایی که برای افتتاح می رفت، بسیار زیاد بود. پس حساب کنید که 11 ماه کـــار در این دولت
       با دو دوره 8 ساله مقایسه می‌شود.
       هر برنامه و پروژه ای که ما انجام می دهیم، خود یک عملیات است. در عملیات های جبهه و جنگ هم
        می دیدم که چقدر کار می برد. اما سخت‌ترین دوره مسوولیت نیروهای حفاظت رئیس جمهور در این
        دوره است. کار ما حدود 11 - 12 شب تمام می‌شد و تازه بعضی شبها به منزل آقــای احمدی نژاد در
        میدان 72 (نارمک) می رفتیم که در آنجا انبوهی از جمعیت منتظرند که ایشان بیاید و بـه مشکلات آنها
        رسیدگی شود.
        آنجا هم دو سه ساعت می ایستادند و به تک تک این مراجعه کنندگان رسیدگی می کردند و نــامه ها را
        می گرفتند؛ تازه حدود 2 شب کار تمام می شد و ایشان برای استراحت به منزل می رفتند و شـــــاید
        یکی دو ساعت بیشتر استراحت نمی کردند و صبح زود ساعت 5 یا 6 هم بیرون می رفتیم.
        یعنی ما در 24 ساعت شاید بالغ بر 20- 21 ساعت کارمیکردیم و 2- 3 ساعت استراحت می کردیم.
        تازه ما یکی دو ساعت استراحت می‌کردیم اما نیروهای دیگر تازه پستشان شروع می شود.
        این نشان دهنده حجم کاری بالای آقای احمدی نژاد است. من چون تقریبا با همه آقایان کار کردم و در
        دوره آقای هاشمی هم بودم می توانم بگویم که پرکارترین روزها و سخت ترین کارهــــــای نیروهای
        حفاظتی در دوره آقای احمدی نژاد بوده و هست. هر روز کار ایشـــــــان را می شود با یک هفته کار
        آقایان به لحاظ حجم کار مقایسه کرد.
        ما مانده ایم که این همه توان را از کجا می آورد. خواب ندارد، غذا ندارد؛ بچه ها را از پا می اندازد.
        من خودم یکی از پرکارترین افراد مجموعه بودم ولی نسبت به ایشان مــــــانده بودم که چه کنم. چون
        ایشان توان مضاعفی داشته و دارد که این چیزی جز عنایت خدا نیست.
        ما در استان ها و شهرهای مختلف، خوراک و غذای ایشان را می دیدیم، چون به هر حال کنترل مواد
       غذایی مقام مسئول همواره بر عهده نیروهای حفاظتی است. ایشان یک سوم یا یک چهارم غذایی که بــر
        ایشان می آورند را می خوردند. گوشت و مرغ و این جور چیزها هم نمی‌خورد؛ به چند جهت، یکی
        به علت اینکه قشر مستضعف نمی‌توانند از این چیزها بخورند.
        آقای احمدی نژاد همیشه بحث های اخلاقی را خیلی رعایت کرده اند.مثلا اینکه حتمــا با وضو باشند.
        یک وقتی در فشار کار می‌دیدیم که ایشان از خستگی خوابش می برد. امـــــــا بلافاصله مقـداری آب 
        می‌خواست و حتی در هلی کوپتر وضو می‌گرفت.
        یا وقتی که در سفر استانی به محل مراسم می‌ رسیم، جدا از اینکه سریع نمــــاز را می خواندند، اگر
        میزبان بگوید ابتدا غذا صرف کنید و بعد به میان مردم بروید، این کار را نمی‌کرد و بلافاصله به میان
        مردم می‌رفت چون اعتقاد دارد مردمی که اینجا ایستاده اند ناهار نخورده اند و درست نیست مــا غذا 

        بخوریم. حتی وقتی سخنرانی هم تمـــــــــام می شود، غذا نمی خورد و می گفت مردم هنوز به خانه
        نرسیده اند و در بالگرد غذا می‌خورد. 
        پزشکان به ما اشاره می‌کردند که آقای احمدی نژاد بـــــاید بحث غذا و استراحت را رعایت کند چون
        فشار کار، ایشان را از پا می اندازد. ما سعی می کردیم به صورت غیر مستقیم این نکته را رعــایت
        کنیم.
        در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد کار نیروهای حفاظت ایشــــــان در شرایط سختی طی
        می شود.
        ایشان به خاطر دید مردمی و برای خدمتگذاری سر از پا نمی شناسد؛ من با بسیاری از مسئولان کار
        کردم ولی به این شکل کسی را ذوب در کار و خدمت ندیدم. من همان نکته‌ای که آقای بهشتی اشاره
        می‌کردند و می گفتند ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت را در آقای احمدی‌نژاد دیدم. چـیزی که در
        شعار و عمل شهید بهشتی دیدم ، در آقـــای احمدی نژاد هــــــــــم عملا دیدم که در خدمت سر از پا
        نمی‌شناسد.
        آقای رئیس جمهور نسبت به دیدگاه‌های آرمانی حضرت امام (ره) خیلی پایبند هستند. تمام نکات ریزی
        که حضرت امام می‌گفتند ایشان عملیاتی می‌کنند و چیزی را از قلم نمی‌اندازد و سعی می‌کند تمام آن
        دیدگاه ها و نظرات مقام معظم رهبری را جامه عمل بپوشانند. به دلیل همین پایبندی، رهبری از ایشان
        حمایت ویژه‌‌ای کردند.
        برخی احزاب و گروه های سیاسی وقتی این پرکاری را می‌بینند می‌خواهند آن را زیر ســــوال ببرند
        چون این پرکاری، آنها را زیر سوال می‌برد. بعضی ها دنبال این بودند که بگویند حکومت با دین قابل
        جمع نیست اما تجربه این دولت نشـــــان می‌دهد این تجربه توسط فردی دین محور و ولایتمدار موفق
        است.

       ادامه مصاحبه را اینجا ببینید


صدا و سیما به کجا میرود ؟

سیاست ,     نظر

سلام

بنا به درخواست و دعوت خواهر گرانقدر و گرامی ((زیتون))  از وبلاگ صمیمانه ها که با هنر خویش چون شمع میسوزد و فرزندان این مرز و بوم را آموزش میدهند این مطلب را مینویسم . امید که با لطف خداوند متعال بتونم در این زمینه نکاتی چند را از باب تذکر و یاددآوری بنویسم ... انشاءالله

یکی از قدرتمندترین رسانه ها در امر آموزش و پرورش در مملکت ما صدا و سیماست و بقول امام خمینی (ره) یک دانشگاه عظیم است و میتواند تاثیر بسزائی در رشد و تعالی روح و روان انسانها و مخصوصا کودکان و نوجوانان داشته باشد . خیلی از مسائل اگر با تصویر نمایش داده شود تاثیر بیشتر و بهتری در انسانها و بخصوص نسل نو دارد . امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند : کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم 

یعنی مردم را بخوانید با غیر زبانتان. یعنی مردم را با عمل خود بسمت خوبی ها و نیکی ها بکشانید. روش عملی ، تاثیر بسیار بهتر و عمیق تری دارد و از اینرو صدا و سیما میتوانند بصورت عملی و حتی غیر ملموس به این مهم بپردازند . و اینکار احتیاج به انسانهای هنرمند ، متعهد و دلسوز دارد. انسانهایی که فقط هنرمند باشند و تعهد در آنها نباشد نمیتوانند تاثیر زیادی بگذارند چرا که سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

انسانهایی که متعهد باشند اما از هنر سررشته نداشته باشند نیز نمیتوانند از ابزار هنر بنحو شایسته استفاده کنند. و متاسفانه ما در این زمینه آنطور که باید و شاید عمل نکرده ایم. یک نمونه از عملکرد ضعیف میتواند طراحی و ساخت عروسک های ((سارا و دارا)) باشد که برای مقابله با ((باربی))امریکایی ساخته و به بازار روانه شدند و متاسفانه نتوالنستند جای خود را در بازار و در دلهای کودکان ایرانی (حالا خارجی بماند) باز کند ! یکی از دلایل عدم استقبال از دید بنده میتواند قیمت بسیار بالای عروسک ها باشد اما دلیل اصلی شاید این بود که ما با اعلام رسمی و برای جنگ با باربی این عروسکها را ساختیم !!

اگر کسی بخواهد کاری را انجام دهد بهتر است کارش را بنحو احسن انجام دهد و بی سر وصدا و با سیاست اینکار را جلو ببرد و دیدیم که نتیجه اعلام رسمی این شد که بسیاری از کسانی که مسئولیت داشتند اما از تبلیغات سررشته ای نداشتند با  اختصاص بودجه به این پروژه عروسک سازی (فرهنگ سازی) اعتراض کردند و باعث شد عروسک ها گرانقیمت درآیند و هیچ سوبسیدی به آنها تعلق نگیرد (یا سوبسیدی ناچیز تعلق گیرد) در حالیکه روش صحیح و درست این بود که عروسکها با بهترین کیفیت و کمیت تولید شود . با نرخ ارزان در اختیار عموم قرار گیرد . وقتی جای خود را باز کرد آهسته آهسته سوبسید ها کم و کم تر شود ... اما چنین نشد و حتی اعلام رسمی باعث شد سازندگان (( باربی)) هم به تکاپو بیوفتند و انواع و اقسام عروسکهایش را با قیمت بسیار ارزان تر ، شکیل تر و زیباتر به بازار عرضه کنند. 

 در کدام  فیلم یا سریال سینمایی یا تلویزیونی دیدیم که برای این عروسک ها بشکل غیر مستقیم فرهنگ سازی شود ؟ و چرا نشد ؟

البته این را بعنوان مثال عرض کردم . در مسایل دیگر هم متاسفانه این سوء مدیریت ها وجود دارد .صدا وسیمای ما که مدعی فرهنگ سازی در جامعه ایران است مخصوصا در مراکز استانها فاقد نیروهای کاردان و کارآمدِ متعهد است. در مناسبتها ببینید نه عزاداری ما به عزاداری میخورد و نه شادی ما به شادی ! از امام معصوم نقل است که برای ما همانگونه که برای پدران و مادران خود عزاداری میکنید ، عزاداری کنید . حال سوال اینست چه کسی بعد از مثلا بیست سال برای پدرش عزاداری میکند ؟ چه کسی بعد از 50 سال از فوت مادرش برای او عزاداری میکند؟(البته عزای بر امام حسین(ع) و یارانش یک استثناء است که البته آنهم اصل نیست بلکه اصل پرداختن به حماسه و نهضت عاشورا و اهداف والای آنست) 

ما در عوض اینکه سخنان ائمه اطهار (ع) ، کردار و گفتار ایشان را آویزه گوش و دل خود قرار دهیم فقط به عزاداری (بعضا جاهلانه) بسنده کرده ایم . نمیگویم از شهادت امامان بزرگوار خود نگوئیم بلکه میگویم باید بیشتر و بیشتر از هدف آن بزرگواران و تقویت روحیه ایشان در دل و جسم و روح و روان خود بگویئم . الان در جامعه وقتی به کسی میگوئی مثلا امام علی (ع) اینجور عمل کردند شما چرا عمل نمیکنی ؟ میگوید : او امام علی (ع) بود !!!

واعجبا  پس خداوند متعال برای چه این بزرگواران را بعنوان الگو و اسوه ما قرار داد ؟ برای اینکه بگوئیم ما نمیتوانیم مثل آنها شویم ؟ درست است که ما در عبادت به پای مولا علی نمیرسیم اما باید سعی خود را در جهت رسیدن در حد ممکن انجام دهیم . نه اینکه با ذکر این جمله که آنها معصوم بودند از زیر بار مسئولیت مان شانه خالی کنیم  !
اینها چیزهائیست که باید صدا و سیمای ما به آن بپردازد چرا که الان تنها رسانه ی فراگیر و همگانی کشور است . صدا و سیما باید بصورت غیر محسوس و با ظرافت های خاص فرهنگ ایرانی- اسلامی را پاس بدارد و در حفظ و اعتلای آن بکوشد . نه اینکه فقط به ثبت نام یکی از ائمه اطهار(ع) در گوشه تصویر تلویزیون بسنده کند!!!

فرهنگ تجملاتی که الان در جامعه رواج پیدا کرده و همه را بسمت رفاه افراطی  بیشتر و بیشتر میخواند همه از صدا و سیما نشات گرفته است . نمیگویم فقر را اشاعه دهیم . میگویم تمام زندگی ها را به نمایش بگذاریم . نباید تمام لوکیشن های سریال های ما در شمال شهر تهران باشد . مگر مردم جنوب شهر تهران زندگی نمیکنند ؟ آیا آنها با دیدن این زندگی ها احساس عقب ماندگی نمیکنند ؟ آیا فرزندان آنها دل ندارند که هر روز انواع و اقسام زندگی های تجملاتی و پر زرق و برق را ببینند و ...

بنظر بنده بایستی نخبه ترین و متعهد ترین هنرمندان برای کار در صدا و سیما انتخاب شوند . دانشکده صدا و سیما برای انتخاب دانشجو بایستی گزینشی قوی داشته باشد . کسی که در صدا و سیما با روح و روان انسانها سر و کار دارد بایستی

خودشان از سلامت کامل جسم و روح برخوردار باشند. انسانهای فرهیخته و اهل کمالات باشند . متاسفانه در حال حاضر وضعیت فرهنگی اهل هنر نامطلوب است و از کوزه همان برون تراود که در اوست ... 

یاد و خاطره سید شهیدان اهل قلم ، عزیز دلم سید مرتضی آوینی بخیر که بسیار زیبا هنر و تعهد را بهم پیوند داده بود . آیا نباید شخصی چون وی در راس یکی از شبکه های سیما باشد ؟ کسی که وقتی نگاهش میکنی قبل از اینکه بفهمی هنرمند است ببینی که اهل دل است . چیزی که این روزها برعکس شده است !! 

و در آخر بگویم که فرهنگ این مملکت در آینده تا حدودی در دست من و توست . مائیم که فرزندان این مرز و بوم را میسازیم . مائیم که فرهنگ آینده را میسازیم . اگر کمی و کاستی وجود دارد نباید فقط به گلایه و انتقاد بسنده کنیم که باید آستین ها را بالا زد  و انسانهای متعهد و هنرمند تربیت کرد تا نسل های آینده نفسی به راحتی بکشند . انشاءالله 

 

 


خدا خبرگان را به سمت انتخاب رهبر معظم انقلاب هدایت کرد

    نظر

آیت‌الله محی‌الدین حائری‌شیرازی در گفتگو با خبرنگار فارس مطالبی را پیرامون انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری بیان کردند که جالب است. ببینید : 

آیت الله حائری شیرازی : بلافاصله پس از ارتحال حضرت امام (ره) اعضای خبرگان رهبری فراخوانده شدند و صبح فردای ارتحال جلسه اضطراری با حضور همه اعضا تشکیل شد.
نماینده ولی‌فقیه در استان فارس با اشاره به اینکه در آن جلسه صبح به خواندن وصیت‌نامه سیاسی-الهی حضرت امام گذشت، گفت: بعد از‌ظهر قرار بر نطق پیش‌ از دستور بود و من هم نام‌نویسی کرده بودم اما تا نوبت به من رسید فرصت تمام شد و من موفق به انجام آن نشدم.
حائری شیرازی با بیان اینکه از ابتدا قصد صحبت در این جلسه نداشتم، اضافه کرد: هنگام استراحت بین دو جلسه ظهر و عصر آقای شرعی به من گفت:" نظر هیئت رئیسه به شورائی شدن رهبری است اما در این مرحله که مردم نیازمند روحیه هستند، شورای رهبری قادر به تأمین این نیاز نیست" چون این حرف از دل زده شد به دلم نشست و برای نطق پیش‌ از دستور اسم نوشتم که نوبت نشد.
امام جمعه شیراز گفت: به دلیل اینکه نوبت نطق پیش‌ از دستور به من نرسید بنا به اعلام نائب ‌رئیس مجلس خبرگان آقای هاشمی رفسنجانی، به عنوان اولین مخالف شورائی شدن رهبری سخنرانی کردم.
نماینده مردم فارس در خبرگان رهبری با تصریح اینکه هیچ مطلبی از قبل برای این سخنرانی آماده نکرده بودم، گفت: خدا به دلم انداخت که چه بگویم و من در مورد بازنگری قانون اساسی در خصوص تبدیل شورای‌عالی قضائی به ریاست قوه‌قضائیه و ادغام نخست‌وزیر در زمان بازنگری قانون اساسی اشاره کردم و گفتم مردم این تجربه را دارند که شورا در بحث مدیریت اجرائی و مدیریتی جواب نمی‌دهد.
وی ادامه داد: گفتم به‌مجردی که بحث شورا مطرح شود در ذهن مردم ارسال مسلم شکل خواهد گرفت و این یعنی بی‌کفایت شدن شورا.
حائری شیرازی با اشاره به اینکه وی اولین سخنران مخالف شورائی شدن رهبری بود، گفت: نفر بعد از من در موافقت شورایی شدن به‌جای بیان ادله و برهان، اعضای خبرگان را به روح امام قسم داد.
نماینده ولی‌فقیه در استان فارس ادامه داد: مخالف دوم آیت‌الله جنتی بود که گفت "منظور از شورا انتخاب یک مجموعه است که یکی مدیریتش قوی باشد، دیگری علمش، دیگری سیاستش و دیگری تدبیرش، اگر آن که مدیریتش یا سیاستش بهتر بود می‌توانست دیگران را بالا بکشد خوب بود اما این اتفاق نمی‌افتد، این مجموعه باید باهم حرکت کند و چون ضعیف نمی‌تواند هم‌پای قوی حرکت کند، قوی مجبور خواهد شد خود را با ضعیف هم‌قدم کند".
امام جمعه شیراز با تصریح اینکه حرف آیت‌الله جنتی تأثیر بسیار زیادی بر اعضای خبرگان رهبری گذاشت، گفت: بعد از پایان سخنان مخالفان و موافقان، هیئت‌رئیسه همچنان نظرش شورائی شدن رهبری بود و یکی از اعضا که اکنون فوت کرده پیشنهاد داد برای رأی‌گیری از مخالفان بخواهیم قیام کنند.
حائری شیرازی گفت: از آنجا که در رأی‌گیری‌ها همیشه سه گروه هستند، مخالف، موافق و ممتنع، در صورت قیام مخالفان، تعداد افراد دارای ممتنع به کسانیکه موافق شورائی شدن بودند، افزوده می‌شد و رهبری شورائی رأی می‌آورد.
نماینده ولی فقیه در استان فارس با تصریح اینکه هیچ‌کس گمان نمی‌کرد تعداد مخالفان شورائی شدن رهبری زیاد باشد،‌اضافه کرد: زمانیکه مخالفان قیام کردند، بار اول شمارش شد و همه تعجب کردند، بار دوم هم خواستند که آقایان ننشینند تا شمارش شود، باز هم باور نکردند و برای بار سوم هم شمارش کردند و در نهایت آقای هاشمی اعلام کرد که نظر خبرگان، شورائی بودن رهبری نیست.
حائری شیرازی در ادامه گفت: چون قبلا قائم مقام رهبری داشتیم بعد از رأی‌گیری همه ذهن‌ها متوجه او بود، آمادگی برای فردی خاص نبود، فکر می‌کردند هر که باشد عاقبت نتیجه نمی‌گیرد زیرا فردی که از همه‌نظر جامع باشد، نداریم.
وی گفت: در میان صحبت‌های موافقان شورائی، گاهی نام‌هایی هم عنوان شده بود، عده‌ای گروه سه‌نفره، بعضی پنج‌نفره و برخی 7 نفره را پیشنهاد می‌دادند و نام مشترکی که در همه موارد دیده می‌شد، نام رئیس‌جمهوری وقت بود.
امام جمعه شیراز اضافه کرد: داشتن بالاترین تجربه در اداره مردم، داشتن بالاترین مقام بعد از رهبری، روحانی بودن و مجتهد بودن و از طرفی هم امام شرط مرجعیت را از رهبری برداشته بودند و در بازنگری قانون هم این آمده بود بنابراین همه این شرایط در ایشان جمع بود.
نماینده ولی فقیه در استان فارس گفت: اسم ایشان که برده شد و آقای هاشمی اعلام کردند که ایشان مد نظر همه هستند، عصبانی شدند و از جایی که نشسته بودن برخاسته بدون اینکه استجازه کنند به سمت تریبون رفتند قرمز شده بودند و گفتند: شما می‌دانید با من چه می‌کنید، چه باری را بر دوش من می‌گذارید.
امام جمعه شیراز ادامه داد: اعضای شورای نگهبان که در جلسه حضور داشتند از ایشان سئوال کردند که چرا در مقابل اجرای قانون مقاومت می‌کنید ایشان هم دیدند حرف حساب است بنابراین نشستند.
حائری شیرازی خاطرنشان کرد: زمانی که نائب‌رئیس جلسه اعلام کرد که موافقان با رهبری ایشان قیام کنند، چهار پنج جلسه قیام کرد.
نماینده ولی فقیه در استان فارس گفت: دیگر غروب شده بود که رأی‌گیری پایان یافت و آیت‌الله جنتی پیشنهاد کردند که برای گفتن تسلیت به حاج احمد‌آقا به جماران برویم، شب بود که به آنجا رسیدیم و موضوع انتخاب را که گفتیم، خدا بیامرزد حاج‌احمدآقا را که گفتند دل امام را با این انتخاب خود شاد کردید.
حائری شیرازی با نقل خاطره‌ای از زبان احمد‌خمینی گفت: حضرت امام فرمودند هرچه فکر می‌کنم هیچ فردی شایسته‌تر از سید‌علی آقا برای رهبری نیست.
وی ادامه داد: احمد‌آقا گفت، امام فامیل ایشان را نگفتند، تنها به گفتن اسم ایشان اکتفا کردند.
نماینده ولی‌فقیه در استان فارس در مورد خصوصیت‌های حضرت امام نیز گفت: حضرت امام آنچه تکلیف بود را عمل می‌کردند بی‌آنکه به فکر تهمت زدن دیگران و وارد کردن اتهام باشند.
امام جمعه شیراز با بیان خاطره‌ای از امام گفت: صبح یک روز در زمانی که ایشان مجرد بودند، حین عبور از دالان بین دارالشفا و مدرسه فیضیه متوجه زنی می‌شود که وضع حمل کرده و حال نامساعدی دارد، امام به حجره رفته نبات داغ برایش درست کرده و با وجودیکه ممکن بود به او تهمت‌هایی وارد شود، نبات را به آن زن می‌خوراند چرا که اگر این کار را که تکلیف بود انجام نمی‌داد آن زن تلف می‌شد.
حائری شیرازی تصریح کرد: امام در هنگام صدور حکم اعدام سلمان رشدی هم می‌دانست جهان به او تهمت می‌زند می‌دانستند که آبروریزی می‌کنند و کردند هم، اما چون تکلیف شرعی بود این کار را انجام دادند.
نماینده مردم استان فارس در خبرگان رهبری همچنین خصوصیت‌های بارز مقام معظم رهبری را بی‌هوائی و ذوب در ولایت برشمرد و با بیان خاطره‌ای از ایشان گفت: در زمان ریاست‌جمهوری ایشان برای کاری وقت گرفته و به ملاقاتشان رفتم، کارم که انجام شد، برای باز شدن باب گفتگو پرسیدم پس از اتمام ریاست جمهوری چه خواهید کرد، خیلی راحت پاسخ دادند، آخوندی، می‌روم قم مانند قبل.
حائری شیرازی ادامه داد: بعد ایشان خیلی مصمم گفتند، مگر امام اجازه ندهند، اگر امام بگویند مسئول عقیدتی سیاسی یک ژاندارمری در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان باش هم خواهم پذیرفت، این اوج بی‌هوائی و ذوب در ولایت است.
امام جمعه شیراز تصریح کرد: ایشان با پست کردن هوای نفسانی در خود به اوج عزت رسیده‌اند.
حائری شیرازی گفت: زمانی که ایشان انتخاب شد من این خاطره را به‌یاد آوردم این رابطه عالم ثبوت با عالم ثبات است و به این نتیجه رسیدم که وقتی انسان این‌ همه مطیع نائب امام زمانش باشد، به حتم مطیع امام زمان هم خواهد بود.
وی تصریح کرد: امام زمان نائب اسمی لازم ندارند، نائب رسمی می‌خواهند و مقام معظم رهبری همه شرایطی را که خودشان برشمرده‌اند دارند ، اما (من کان من الفقها، صاعن لنفس حافظ الدین، مخالفا لهوی و مطیعا لامر مولا) این شرایطی است که تعیین شده برای یک نائب و فقی


دولت چه کند؟

    نظر

متن سخنرانی دکتر احمدی نژاد در جمع روحانیون مشهد  مقدس را گذاشتم تا انسان های منصف بخونند و با انصاف نظر بدهند آیا این هجمه بر علیه دکتر احمدی نژاد صحیح است ؟ آیا روزی درپیشگاه عدل الهی قرار نمیگیرند  که چنین ناجوانمردانه تهمت میزنند و سخنان را تحریف میکنند ؟

کسانی که در زمان ریاست خودشان عنوان میکردند ((مگر مردم برای نان انقلاب کردند)) حالا داعیه دار((نان)) شده اند . کسانی که در زمان خودشان میلیونها بریز و بپاش انجام میدادند و خرج رای آوردن در انتخابات های مختلف میکردند الان که دستشان کوتاه شده است داد وا اسلاما سر داده اند که مشکلات اقتصادی است چرا دولت کاری نمیکند ؟

وقتی دولت در شب عید عرضه ی ((میوه)) را کنترل کرد هیچکس - تاکید میکنم - هیچکس نگفت کار دولت مناسب بود و از عملکرد دولت تشکری خشک و خالی نکرد . اما اگر بنا بر خشکسالی و بحران غذا در جهان برخی از مایحتاج  مردم گران شد  داد و بیداد راه انداخته اند که دولت مدیریت ندارد . پس چه کسی ((عرضه میوه)) را مدیریت کرد ؟

فریاد برمیدارند که گرانی بیداد میکند . گرانی از سوی کیست ؟ آیا غیر از عده ای از گردن کلفت ها و محتکران هستند که با پنهان کردن مایحتاج بر خشکسالی و بحران غذای جهانی دامن میزنند ؟ حتی خود ما مردم هم دامن میزنیم .از ترس گران شدن صد کیلو و دویست کیلو برنج میخریم و پنهان میکنیم و با افزایش تقاضا باعث گرانی کاذب میشویم و بعد هم بحران را بر سر دولت میکوبیم .

همه میدانند که در ابتدای هر سال بنا بر برنامه توسعه حقوق کارگران افزایش می یابد . حق بیمه کارگران نیز افزایش پیدا میکند . حداقل حقوق کارگران در سال 1386 مبلغ 183 هزار تومان بود که در سال جدید به مبلغ 226 هزار تومان افزایش یافته است (حدود 23 درصد افزایش داشته است) . حق بیمه کارگر 55 هزار تومان بود که به 68 هزار تومان افزایش پیدا کرده است (حدود 22 درصد افزایش)
حال کارخانه ای که میخواهد حقوق کارگر و حق بیمه وی را پرداخت نماید بایستی به قیمت فراورده های خود بیافزاید تا بتواند از عهده این خرج بر آید و همین موضوع باعث تورم میشود . اینجا کی تقصیر کار است ؟ دولت که حقوق را افزایش داده است ؟ یا کارگر که تقاضای افزایش حقوق را دارد ؟ یا برنامه نقص دارد که گفته حقوق بایستی هر سال افزایش یابد ؟ 

همه کسانی که در این مملکت زندگی می کنند بدنبال گرفتن وام هستند .یکی برای ازدواج ، یکی برای ایجاد اشتغال ، یکی برای گسترش کار ، یکی برای خرید خانه و یکی ... دولت نیز برای اینکه کار مردم راه بیافتد . چرخهای تولید بهتر بچرخد.  . اشتغال ایجاد شود و ... شروع به پرداخت وام نمود اما ظاهرا اینکار که مورد درخواست همه ی مردم است و همه وام گرفتن را دوست دارند باعث افزایش نقدینگی و  ایجاد تورم میشود . حال دولت باید چه کند؟ وام بدهد یا ندهد ؟ اگر وام ندهد چطور از پس ایجاد اشتغال برآید ؟ جوانان جویای کار با دست خالی چطور میتوانند شغل ایجاد کنند؟ چطور میتوانند صاحب خانه و ماشین و ازدواج شوند؟ دولت وام بدهد یا ندهد ؟ اگر بدهد و باعث اشتغال شود و جوانان بیشتری بر سر کار بیایند و تورم نیز ایجاد شود بهتر است یا اینکه هیچگونه وامی داده نشود . اشتغال ایجاد نشود و جوانان بیکار بمانند ؟ خودتان قضاوت کنید و انصاف بدهید دولت چه کند ؟

اینهم سخنرانی دکتر احمدی نژاد در جمع روحانیون مشهد مقدس که داد عده ای را در آورده است و چه تهمت هایی که به ایشان نزدند :
                                                کلیک کنید و بخوانید


عوامل انفجار در حسینیه سید الشهدا (س) شیراز دستگیر شدند

سیاست ,     نظر

غلامحسین محسنی‌اژه‌ای وزیر اطلاعات امشب در گفتگو با خبرنگاران از تروریستی بودن حادثه حسینیه سید الشهدا (س) شیراز پرده برداشت و اعلام کرد:‌ فرد اصلی که در بمب‌گذاری مباشرت مستقیم داشت عصر امروز در حالی که قصد خروج از کشور را داشت شناسایی و دستگیر شد و در هنگام دستگیری نیز مسلح بود.
وی با اشاره به اینکه پنج تن دیگر از عوامل این گروه تروریستی نیز شناسایی شده و از آنها مقادیری مواد منفجره و سیانور کشف شده است، خاطر نشان کرد:‌ این افراد که همگی ایرانی هستند از قبل شناسایی شده بودند و ارتباطات آنان با کشورهای خارجی محرز شده بود.
وزیر اطلاعات با اشاره به شناسایی سرپل اصلی این گروه تروریستی در یکی از کشورهای خارجی، تصریح کرد:‌ این گروه تروریستی با کشورهای آمریکا و انگلیس ارتباط داشته و پیش از این نیز از طریق وزارت امور خارجه به آن کشورها اعلام شده بود اما نه تنها هیچ اقدامی در جلوگیری از اعمال تروریستی آنها صورت نگرفت بلکه حمایت نیز شدند.
محسنی‌اژه‌ای با بیان اینکه علت عدم انتشار خبر تاکنون احتمال لو رفتن اطلاعات کسب شده و فرار عوامل اصلی بمب‌گذاری بود، تصریح کرد: این عوامل قصد داشتند بعد از انجام بمب‌گذاری در حسینیه سیدالشهدای شیراز در نقاط دیگری نیز اقدامات تروریستی انجام دهند.
وزیر اطلاعات با رد ارتباط این عوامل با گروه‌هایی که پیش از این مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفته بودند، گفت:‌ اطلاعات تکمیلی را بعد از پایان تحقیقات به اطلاع مردم خواهیم رساند.
ساعت 21 روز بیست‌ و چهارم فروردین‌ ماه سال‌جاری بر اثر انفجار در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز 202 نفر از هموطنان در حین عزاداری اباعبدالله(ع) شهید و مجروح شدند.
متاسفانه بعضی از مسئولین شیراز در این زمینه ناشیگیری نمودند و سریعا (بیست دقیقه بعد از انفجار) امکان بمب گذاری و خرابکاری را رد کردند. درست است که بنا بر مسائل امنیتی و همچنین در آستانه سفر مقام معظم رهبری قرار داشتن استان فارس ،  شاید بایستی دلایل اصلی این قضیه تا دستگیری عوامل مسکوت باقی میماند اما دلیلی نداشت که به صراحت و ظرف چند دقیقه اعلام میشد که قضیه خرابکاری و تروریستی نبوده است . بنظر میرسد بایستی اعلام نظر را به انجام تحقیقات منوط می کردند که عدم اینکار و ناشیگری فرماندار شیراز، اکنون میطلبد که ایشان از منصب خود استعفا داده و با عذرخواهی از مردم شیراز و خانواده های شهدا و مجروحین  این حادثه از خطاهای خود طلب عفو نمایند .
البته در این میان نمیتوان از عملکرد سربازان گمنام امام زمان (عج) که بدون هیاهو و ناشیگری توانستند حادثه را در آستانه ی حضور مقام معظم رهبری مدیریت کرده و با به تعویق انداختن اعلام دلیل حادثه ، هم امنیت سفرایشان را فراهم نمایند و هم درفرصت ایجاد شده عوامل این حادثه تروریستی و دیگر عواملی که قصد بمب گذاری در شهرهای دیگر را داشتند را دستگیر نمایند و بایستی به عوامل وزارت اطلاعات آفرین گفت .

یاد و خاطره شهدای عزیز این حادثه تروریستی را گرامی میداریم و امید داریم که سلام ما را به ارباب بی کفن مان برسانند . انشاءالله


تاملی دیگر در باب سخنان دکتر سروش - قسمت دوم

    نظر

* آیا پیامبر یک شاعر است؟

ایازی گفت: اینکه گفته شده: پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. شخصیت پیامبر پیش از بعثت در بیان و ابداع نثر و شعر میان مردم عصر خودش معروف نبوده است. هر چه از این شخصیت دیده می شود، حالات و کمالاتی است که به طور ویژه پس از وحی حاصل شده و نمود پیدا کرده است.
وی افزود: از سوی دیگر با گزارش خود قرآن هم سازگاری ندارد. قرآن این کتاب را، با همین وصف ، نازله ای عربی می داند. می گوید: توسط فرشته وحی ، یعنی روح الامین بر قلب پیامبر فرو فرستاده شده است : نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِی عَلی‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ. (شعراء/195) او در این باره اختیاری ندارد وحق تصرفی هم نمی تواند بکند. به قول قرآن، این گفتار فرستاده کریم (روح الامین) است، نه گفتاری ازخود . واگر پاره ای گفته ها برما بسته بود، دستش را سخت می گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می کردیم : إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ 40. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ. 41 وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ42. تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ 43. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَینا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ 44. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالَْیمِینِ 45 ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ46 .(الحاقه/40-46).
ایازی درباره بخش دیگری از سخنان عبدالکریم سروش گفت: اگر آن جور که ایشان می‌گوید: اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است، یعنی دخیل درچگونگی وحی است، با این کلمات قرآن سازگار نیست . قرآن به صراحت یادآوری می کند که او پیش ازخود سخن نمی گوید، چیزی جز وحی نیست، آنچه باید به او وحی شود، فرستاده شده است : وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی.‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی‏ . عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی‏. ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی‏ .وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی‏ . ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی . فَکانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی‏ . فَأَوْحی‏ إِلی‏ عَبْدِهِ ما أَوْحی‏ .( نجم /2-9). برای دفع این شبه است.
اما اینکه ایشان گفته‌اند: اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر می‌کنند وحی در مسایل صرفاً دینی، مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند.؛ نمی دانم ازکدام مفسران امروزه سخن می گویند ، اما تا جایی که به تفسیر وحی مربوط می شود : اگروحیی نبوی شد ، نمی تواند خطا باشد، چه دراحکام عبادی و چه امورجامعه انسانی: وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی.‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی. ازخودش و برداشت خودش نمی تواند باشد.
ایازی گفت: اصولاً درخود وحی، تفکیک کردن میان صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت ومیان مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، افزون براینکه قاعده مند نیست ، باحقیقت وحی هم سازگار نیست. حقایق و معارفی که ازجانب خدا بر پیامبرافاضه می شود، با باطن ذاتش آنها را دریافت می کند و برهنه ازتعینات و وابستگی های زمانی است ، هرچند که درقالب همین الفاظ بشری ریخته شده است. نبی در تلقی وحی هرگز تردید نمی کند، دچار اشتباه نمی شود. چون حجاب وپرده ای برای درک اشیاء نیست، هرآنچه ازحقایق و واقعیات است ، همان را به تمام معنا می بیندو درمی یابد.

* صرف پیشینه داشتن، مسئله ای را ثابت نمی کند

ایازی درباره این ادعای سروش که «بسیاری از دیدگاه‌های من ریشه در اندیشه‌های سده گذشته دارد»، گفت: ریشه داشتن در اندیشه‌های سده گذشته، نباید استدلال باشد و مشکلی را حل نمی‌کند. در فرهنگ مسلمانان عقاید بسیار شگفت‌انگیز و حیرت‌آوری وجود داشته است. از عقاید مرجئه و حشویه، جبریه و مجسمه گرفته تا ده‌ها نحله و عقیده و اندیشه مذهبی. و به صرف پیشینه داشتن، مسئله‌ای را ثابت نمی‌کند.
وی افزود: همچنین لازم است توضیح داده شود که مخلوق بودن کلام الهی، ناظر به دیدگاه اهل حدیث است که می‌گفته‌اند، قرآن و کلام الهی قدیم است. کلام خدا همان کلام نفسی است. از این رو وصف حدوث را برای کلام الهی که ذات قدیم داشته، محال می‌دانسته اند. فخر رازی (م606) درتوجیه این جمله از روایت: "اِنّ هذا القرآنِ مَسمُوعٌ، المَتلُو هُوَ کلامُ الله " ، این گونه توجیه می کند که این الفاظ نماینده کلام الله است برسبیل مجاز و آنچه قدیم است مدلول این الفاظ و عبارات است که پیش ازپیامبر وجود داشته و از باب تسمیه دال براسم مدلول اطلاق شده است . وصف حدوث، غیرملفوظ شدن کلامی الهی را ثابت نمی کند. حادث بودن ثابت می کند، کلام الهی ازصفت فعل خدا - نه ذات - گرفته شده است. و از جهت ارتباط موجود حادث با قدیم نیز مشکلی نخواهد بود. وحی منتسب به خدا با موجودی چون پیامبر ارتباط برقرار شود. زیرا کلام خدا از صفات فعل خداست و همان طور که باران، رزق، رحمت و نعمت به خدا منتسب می شود و به انسان داده می شود، و ارتباط موجود قدیم با حادث، دچار مشکل نمی شود، وحی هم با انسان‌های خاص برقرار می‌شود و خدا با انسان‌هایی معین و ویژه سخن می‌گوید.

* شعر دانستن یا به منزله شعر گرفتن قرآن

ایازی گفت: اما این که قرآن را کلام پیامبر بدانیم و این سخن را شعر و شاعرانه و پیامبر را شاعر بدانیم، که درکلام ایشان آمده: شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است. شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها بنمایاند. باز این سخن، که قرآن بمنزله شعر توصیف شود، حرف تازه ای نیست و قرآن نگران این نیست که آن را نقل کند. شاعر دانستن پیامبر و شعر دانستن، یا بمنزله شعر گرفتن قرآن، از آنجا سرچشمه گرفت که عده‌ای در عصر نزول قرآن، این سخنان را در ساختار و مقوله شعر دانسته و این نسبت را به پیامبر داده‌اند؛ و مشرکان به این دلیل که وی را دارای فکری عالی و خرد والا و کلماتی آهنگین می‌دانستند، شاعر می‌گفتند. در صورتی که ماهیت شعر که نوعی دریافتن، دانستن و آگاهی و زیرکی و ازقوه خیال بهره بردن باشد؛ امر بشری است. با وحیی که شعور مرموز، دریافتی لدنی، قدسی و ادراکی باطنی، و مهم‌تر بیرون از شخصیت پیامبر و دانستنی‌های اوست، متفاوت است.
ایازی گفت: قرآن هم به شدت مقوله شعری و بشری بودن آن را نفی کرده است: وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ. (الحاقه/41). چون آنها پیامبر را شاعرمی دانستند: بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیأْتِنا بِآیةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ. (انبیاء/ 5 ). وَ یقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ.(صافات/ 36 ). أَمْ یقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ الْمَنُونِ.(طور/ 30 ). دراینجا قرآن با قاطعیت این برداشت را درشکل های گوناگون آن رد می کند و می گوید: إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ 40. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلاً ما تُؤْمِنُونَ . 41 . وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ (الحاقه/40- 42). به همین دلیل قرآن مرزبندی می کند و می گوید: نه تنها تو شعر نیاموخته ای، بلکه درخور برای شعرو شاعری اهم نیستی. این کتاب ذکرو قرآن مبین است: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ.(یس/ 69 ).

ایازی درباره پی‌آمدهای منطقی اظهارات عبدالکریم سروش درباره قرآن، گفت: به لحاظ معرفتی این نکته بسیار مهم است که روشن شود، قرآن کلمات خداوند است و خداوند با تدبیر خاص این کلمات را برقلب پیامر القا کرده است ، یا وحی بوده که پیامبر خود در قالب الفاظ درآورده و ممکن است با واقعیت خارجی مطابقت کند، یا نکند. براساس نظریه مشهور، این گزینش خداوندی و ترتیب و رعایت فهم مخاطب دقیقاً با برنامه‌ای عالمانه و حساب شده انجام گرفته و در این انتخاب جبرائیل و پیامبر نقش واسطه را ایفا کرده‌اند، از این رو امکان خطا و عدم دقت در برابری میان لفظ و معنا نیست.
وی افزود: قرآن تفاوت اساسی با وحی‌های دیگر و کتاب‌های پیامبران دارد که دقیقاً الفاظ از سوی خداوند است و نقل شفاهی پیامبر و معنایی او نیست.
ایازی ادامه داد: فرهنگ زمانه تأثیری و بازتابی در مطالب و پیام‌ها ندارد، هرچند واژگان، مثل‌ها، تشبیهات و برخی مطالب گفته شده، تنها برای رعایت فهم مخاطب بوده است. اما این که اگر این الفاظ و معانی کلام خداست، چگونه می شود صبغه زمانی و تاریخی و جغرافیایی و جلوه هایی از عصر بعثت را تفسیر کرد؟ باید توضیح داد که خداوند در پیام‌های خود به زبان قوم، زبان آن پیامبران سخن می گوید. به همین دلیل قرآن، مسئله انتخاب زبان را مطرح می کند: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ.(ابراهیم/5) ، در نتیجه نمی‌توان محدودیتی تاریخی برای پیامهای آن قائل شد، حداکثر سطحی از زبان و احکام مد نظر بوده است. و برای ایجاد ارتباط و رعایت سطح درک شنوندگان از کلمات و واژه هایی استفاده می‌کند که متناسب با سطح فهم و درک آنان است. در این صورت هیچ اشکالی ندارد که القای سخن از سوی خداوند باشد، اما با زبان قوم و در سطح فرهنگی و قالب زبانی مأنوس و متجانس با ایده ها و آرمان ها و آرزوها و باورهای آنان باشد.
ایازی گفت: اینکه گفته می شود، قرآن فراتاریخی است، معنای استقلال از سیاق تاریخی عصر نزول، به معنای انفصال از دوران خویش نیست، بلکه به این معناست که وحیی از آسمان و از عالم غیب تنزل یافته است، نه از شخص خاص که معلومات یا نبوغی دارد، یا چون دارای اندیشه ها و گرایش های اصلاحی بوده، این سخنان را گفته است، یا صادر از فکر جماعت خاصی یا برخاسته از حرکت اجتماعی و شرایط تاریخی و جغرافیایی عصر نزول باشد، خیر چنین نیست. ازسوی دیگر، ممکن است قرآن در بیان مطالب، شرایط، نیازها و مشکلات عصر بعثت را هم مدنظر قرار داده و به این معنا منقطع از زمان خود نبوده است که منطقی هم هست، اما این گونه نیست که وحی قرآن برخاسته از این افکار باشد. ساخته شده این شرایط و نیازهای آن باشد. پیامبر اصولاًخبر ندارد، تا بازتاب آن عصر باشد. به همین دلیل، این که گفته شده: آن‌چه قرآن درباره‌ وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد؛ درست نیست. دلیل بر این مطلب اطلاعات تاریخی و قصص و تعالیمی است که در قرآن آمده و در میان مردم آن زمان مطرح نبوده است، یا به شکل تصحیح شده عرضه شده است، حتی قرآن تصریح می‌کند که نه تو و نه قوم تو پیش از این از آنها خبردار نبودی. (هود/ 49، قصص 44).
وی افزود: به لحاظ تفسیری و در تأیید می‌توان به این جمله امیرمؤمنان در دفع این شبهه، استناد کرد: ایشان بنابراین نقل سخنی دارد که بسیار دلنشین و گویاست. حضرت در توصیف قرآن می‌فرماید: "هو حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المُثلی المَؤدی إلی الجنة و المُنجی مِن النار، لا یخلق مِن الأزمنة، و لا یغث علی الألسنه، لانّه لَم یجعل لِزمان دون زمان، بل جَعل دلیل البُرهان و حُجة علی کل انسان." قرآن ریسمان مستحکم خدا و چنگ آویز مطمئن و راه نمونه اوست. قرآن، انسان را به سوی بهشت می‌برد و از آتش نجات می‌دهد. قرآن خلق شده از زمان‌‌ها نیست، دستاویز زبان‌ها هم نیست. چون خداوند او را برای زمان و عصر خاصی نازل نکرده و مقرر نفرموده است، بلکه دلیل و برهان و حجت بر هر انسانی است. در این کلام بلند، به نکات بسیار مهمی اشاره شده، امّا نکته قابل توجه این جمله حضرت است که می‌فرماید: "لم یخلق من الأزمنه". قرآن خلق شده از زمان‌ها نیست.
ایازی اظهار داشت: این نکته در پاسخ به این شبهه است که مبادا گمان رود که قرآن به مانند دیگر کتاب‌ها و نوشته‌ها، برخاسته از دوران خاص و یا به تعبیری متأثر از زمان و مکان است. مختص به مردمی معین است و روزی مطالب آن باطل و کهنه می‌گردد و دستورات عملی آن برای جوامع و عصرهای بعدی کارساز نخواهد بود. همان‌طور که بسیاری از کتاب‌ها در طول ایام ناکارآمد و مطالب آن به دست فراموشی سپرده می‌شود. بنابرنقل: حضرت امام باقر(ع) در تعبیر دیگری ‌فرموده است: ما فی القرآن آیة الّا و لها ظَهر و بَطن و ما فیه حرف الّا وله حد مطلع، فقال ظهره تنزیله و بطنه تأویله، منه ما قد مَضی و منه ما لم یکن، یجری کما یجری الشمس والقمر، کلما جاء تأویل شیء منه یکون علی الأموات کما یکون علی الاحیاء ... قرآن حقیقتی است که ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن چیزی است که ناظر به نزول و حوادث آن ایام است و باطنی دارد که تأویل‌پذیر "و مناسب هر زمانی است" و با گذشت ایام دارای مصادیق گوناگون است.

* نزاع در لفظ و معنا

ایازی گفت: کسانی ممکن است بگویند، این نزاع لفظی است که بگوییم قرآن لفظ ومعنا با انتخاب خدا است، یا بگوییم معنا از خدا است و لفظ از پیامبر است. درتوضیح این تقریر، این گونه ممکن است گفته شود: چه بگوییم بر پیامبر این الفاظ وحی شده، یا معانی تنها القا شده، محصول یکی است؛ چون اگر پیامبر را معصوم بدانیم و خطا در برابری انتخاب الفاظ نسبت به معنا قائل نباشیم و بگوییم پیامبر درحقیقت همان معانی را درقالب الفاظ ریخته و هیچ انبساط و انقباضی میان لفظ و معنا اتفاق نیفتاده، دیگر میان دو نظریه فرقی نیست.
همچنین اگر القای معانی کاری خدایی بوده، انتخاب الفاظ هم توسط پیامبر بازکارخدایی بوده وبا امداد غیبی وفیض ربانی حاصل شده است، چنانکه تدارک اسباب طبیعی درعالم ( هرچند با طی مقدمات، مانندسنگ انداختن پیامبرکه قرآن می گوید: وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی منتسب به خداونداست. یا مانندنزول آب ازآسمان: وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ.(بقره/17) که بوسیله مقدماتی مانند فرستادن ابرها انجام می گیرد، با این همه، اصل کار به خدا نسبت داده می شود.
وی افزود: اما این تقریراز چند جهت دارای اشکال است: 1- کسانی به این نظریه روی می آورند، تا اثبات کنندکه این کلمات درکل حقیقتی ندارد وآنچه قابل گرفتنی است(به جز درعبادیات) گوهر آنها است . اما نظریه مشهور- هرچند می پذیرندکه در امثال ، استعاره ها وتشبیه ها و برخی قصه ها، الفاظ نماینده آن معانی است وظاهر، دلالت به حقیقت دارد. دراحکام هم دراصل ظاهر این کلمات وملاکات آن است- اما درکل، دلالت لفظ با همه خصوصیات ادبی آن مبنای فهم کلام است. میان این سخن که ما دربرخی از احکام به گوهر آنها متوسل می‌شویم وقاعده مند است با این ادعا تفاوت اساسی دارد. 2- این قائلان برنفی عصمت وروی آوری به بشری بودن این پیامها تلاش می‌کنند. دراین باره گفته شده: آن‌چه قرآن درباره‌ی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد. درصورتی که نظریه مشهورقائل به عصمت پیامبردرادای وحی وصحت ودقت سخنان وبهره گیری از این الفاظ باهمه دقت است.
ایازی گفت: معلومات او با یافته های تجربه باطنی او درآمیخته ، بلکه آن حقایق در زبان آن معلومات ریخته شده است. دراین باره آمده است: من فکر نمی‌کنم که پیامبر "به زبان زمان خویش" سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است. درحالی که نظریه مشهور قائل است که آنچه خداوند می خواسته بیان کند- هرچند به زبان ودرسطح فاهمه مردم آن عصر- بیان کرده، معصومانه است، ولی قابل تقسیم به دوبخش غرر و محکمات، بلکه به قول غزالی جواهروغیرجواهر است. هر چند همه آیات الهی نور، شفا و مایه هدایت است، اما در مقایسه میان آنها، بی شک دسته ای از آیات جنبه کلیدی و راهگشایی نسبت به سایر آیات دارد، چنانکه دسته ای از آنها به لحاظ برجستگی و استواری سرآمد آیات دیگر و از لحاظ مضمون از برگزیده های آیات است.

* قرآن برای هر زمانی جدید است

ایازی گفت: این نکته را از مقدمه یکی از کتاب‌هایی که درباره پیام‌های انسانی قرآن نگاشته‌ام می‌آورم: آموزه‌های این کتاب، جاویدانی است، چون تفسیر آن در هر عصری نو به نو شده و جاذبه استفاده و بهره وری را دارد. این ویژگی، ریشه در بیان ، زبان و ادبیات این کتاب دارد که می تواند لایه به لایه عمل کندو معنویتی مؤمنانه بسازد و ازسویی سازگاری با حرکت تمدنها و کشف علوم و نیازهای جدید انسان داشته باشد.
وی افزود: اگر قرآن مطالب خود را به شیوه کلی و گذرا و در عین حال چند چهره بیان کرده، به گونه ای صریح می گفت، یا می‌بایست مناسب عصر نزول بگوید، که این برای زمانهای بعدی بی جاذبه بود، و یا می بایست مناسب عصرهای دیگر بگوید که این نیز برای عصر نزول بی مفهوم بود. اما قرآن هیچکدام را انتخاب نکرد، بلکه افزون بر محکمات، مطالبی را در قالب زبان متشابهات آورد، تا با معانی بسیار و با عباراتی کوتاه، پلکانی، لایه به لایه شکل گیرد و با تکرار، مطالعه و گذشت زمان، معانی و مفاهیم تازه ای برای خواننده فراهم شود و روح او را مملو از اعجاب و حیرت کند. افکار و عقول را در برابر خود به تعظیم وادارد. و این است فلسفه زیباشناختی زبان قرآن که در قالب متشابهات ارائه شده است.
ایازی در پایان گفت: البته این ادعا بی دلیل نیست. در تعالیم اهل بیت از امام صادق(ع) در تفسیر روشنی از جاودانگی قرآن برای همه عصرها نقل شده است: خداوند تبارک و تعالی، قرآن را برای زمان و مردمی خاص قرار نداده است. بدانید که قرآن برای هر زمانی جدید است و در پیشگاه هر مردمی همچنان شاداب و جذاب خواهد ماند تا عالم واپسین.


تاملی دیگر در باب سخنان دکتر سروش - قسمت اول

سیاست ,     نظر

«سیدمحمدعلی ایازی»، قرآن‌پژوه، با ذکر استدلال‌هایی به اظهارات اخیر «عبدالکریم سروش» درباره قرآن پاسخ گفت و اظهار داشت: خداوند قرآن را برای زمان و مردمی خاصی قرار نداده است. 

 


وی درباره اظهارات اخیر عبدالکریم سروش درباره قرآن گفت: آنچه از ایشان در برخی از سایت‌ها، نقل شده، نمی‌دانم دقیقًا همان چیزی است که ایشان گفته و ترجمه کرده‌اند یا نه. درصورتی که انتساب درست باشد، از نظر من چند قسمت از این سخنان جای تأمل دارد و نیازمند بررسی است.
وی افزود: از آنجا که اخیراً چند و چون درباره وحیانی بودن الفاظ قرآن بسیار شده، حتی جناب آقای شبستری در مجله مدرسه، شماره شش، مطالبی مطرح کردند -که سوگمندانه به دلیل تعطیل کردن این مجله، فرصت گفت‌وگو و نقد را که از سنت‌های حسنه دینی است، محروم کردند- ضرورت ایجاب می‌کرد که این موضوع دنبال شود.
ایازی ادامه داد: مباحثی که درباره نازله عربی جای بحث و بررسی دارد، و در فرصت کوتاه میسر نیست. به ویژه آنکه آقای سروش در این مقام استدلالی ذکر نکرده‌اند. به هرحال درباره این‌که آیا در اظهارات ایشان نکات تازه‌ای وجود دارد یا خیر، نکاتی به نظر من با تکیه بر محوریت خود قرآن مطرح است.

* وحی نبوی در سنت اسلامی

ایازی گفت: هرچند درباره وحی نبوی در سنت اسلامی، برخی سخنان شاذ گفته شده، تا جایی که ماتریدی (م323) درتفسیر: تأویلات اهل السنه از باطنیه نقل می‌کند، که قرآن را خداوند گویی برخیال پیامبر نازل کرد و موصوف به زبان نبود و این پیامبر بود که آن را به زبان عربی مبین ادا کرد. و این سخن پیشینه درازی در برخی جریان‌ها دارد، اما نظریه عمومی قرآن‌پژوهان و محققان اسلامی براساس خود آیات قرآن، این است که این کتاب وحی عربی و ارتباط باطنی و علمی مخصوصی است که میان پیامبر و جهان غیب برقرار گردیده و از جانب خداوند بر پیامبر این گونه القا و افاضه شده است. زیرا در نظر آنان است که کلمات قرآن چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا، به انتخاب پیامبر نبوده است و هر دو به خدا نسبت داده می‌شود.
وی افزود: از نظر این قرآن‌پژوهان، فرق میان حدیث نبوی، حدیث قدسی و آیات قرآنی - که همه آنها با زبان پیامبر نقل شده - این است که حدیث قدسی معنا از خداوند است، اما لفظ آن از سوی پیامبر است. در صورتی که حدیث نبوی لفظ و معنا از پیامبر است. اما آیات قرآنی هم لفظ و هم معنا از سوی خداوند است. این خداوند است که با پیامبر خود سخن می‌گوید و به پیامبر کلمات و معانی القا می‌کند و لذا پیامبر به هنگام دریافت آن نگران فراموش کردن و از دست دادن آن الفاظ را داشته و خدا به پیامبر تسلی می دهد که نگران نباش فراموش نمی‌کنی، شتاب مکن، زبانت را تکان نده، ما برایت نگه‌داری می‌کنیم. (اعلی /6؛ طه / 114، قیامة / 16 ـ 17).
ایازی اضافه کرد: برخی گمان کرده‌اند اگر درباره وحی قرآنی نسبت به پیامبر بگویند: معانی از خداوند است و الفاظ از پیامبر، مشکل ارتباط وحی خدا با انسان و تأثیر شرایط تاریخی و جغرافیایی را در ذکر مثال های مناسب با عصر و طرح مسائل و موضوعات فرهنگ زمانه و استفاده ای مناسب عصر از واژه ها را حل کرده‌اند، در حالی که فرق بین معانی و الفاظ درحل مشکل نیست. اگر قرار است که خدا با مردم سخن بگوید و ارتباط زبانی برقرار کند و پیام خود را برای دیگران قابل فهم کند، فرقی میان این دو نیست. می تواند حتی درصورت نظریه وحیانی بودن زبان قرآن هم چنین ارتباطی باشد. وحی دریافت و شهود سخن خداست. اگر تجربه شهودی و کشف و القای معانی از سوی خداوند در قلب، نیازمند واسطه هایی است، در الفاظ نیز این واسطه ها وجود دارند و عمل می کنند. اگر از درخت صدایی بلند می شود و خداوند با موسی توسط درخت سخن می گوید و با صدا و حروف و کلمات سخن می گوید، چنانکه قرآن بیان می کند: "فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِیءِ الْوَادِی الاَْیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنْ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ" . در غیر درخت نیز واسطه هایی وجود دارد و می تواند با الفاظ عربی باشد. اگر خدا می خواست با موسی بدون کلمات سخن بگوید ، دیگر نیازی به انتخاب درخت نبود. بنابراین، سخن گفتن خدا از زبان انسان که می تواند کلماتی را ادا کند، راحت تر و درک آن بدون مشکل تر است.
این قرآن‌پژوه گفت: دراین باره که قرآن کلمات آن قدسی و الهی و بیرون از شخصیت پیامبر و مستقل از او، وفروفرستاده از سوی خداوند برقلب پیامبرو به زبان عربی است، قرآن اصرار دارد و آیات بسیاری هم دلالت دارد. ازقبیل : وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ.(شعراء/195) . إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ(یوسف/2). این سخن به صراحت این نظریه را که پیامبرخود این الفاظ را گزینش کرده، رد می کند، چون نزول و فروفرستادن با وصف زبان عربی یادشده است. وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ أَوْ یحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً .(طه/ 113.). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ.( فصلت/ 3 ). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ.(زمر/ 3 ). وَ کَذلِکَ أَوْحَینا إِلَیکَ قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لا رَیبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.( شوری/ 7). إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.( زخرف/ 3 ). و آیات دیگری که همین معنا را دلالت دارد.

* استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن

ایازی گفت: گفته‌اند: شخصیت پیامبر نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است.
وی افزود: باید پرسید آیا ممکن نیست توصیفات این حالات درباره شخص پیامبر و دربرخورد با واقعیات عصر، توسط وحی انجام گرفته باشد. مثلاً آنجا که قرآن با پیامبراین گونه سخن می گوید: أَ لَمْ یجِدْکَ یتِیماً فَآوی‏ وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی‏ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی‏ فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ.(الضحی/6-10). ناظربه شرایط روحی و برای تسلی او بیان شده باشد. خدا که با او ارتباط برقرار می کند ، مناسب با حالات طربناک، یا پرملال او سخن می گوید، نه اینکه شخصیت او نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. مگر منظور این باشد که شخصیت او مانند عصر زندگی او، تأثیر گذار در چگونگی زبان این متن داشته است، درآن صورت قابل قبول و غیرقابل انکاراست، اما این مطالب غررآیات نیست.

* دلایل استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن

ایازی دلایل استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن را به این شرح بیان کرد:
1- اگر کسی اندک تأملی درمجموع قرآن داشته باشد، به وضوح جدایی میان شخصیت پیامبررا با قرآن در می یابد. پیامبر گرامی پس از سنین 40 ـ 43 به رسالت مبعوث شده و سخنانی به عنوان وحی قرآنی ابراز داشته و این کلمات در آغاز درجمله های کوتاه و مُقَطَع (بریده بریده ) و در سوره های کوچک خوانده شده و رفته رفته و آرام آرام، این کلمات و سوره ها طولانی شده و زمان وحی و مدت ارتباط و اتصال بیشتر گردیده است. لذا اگرحضرت بروز و ظهوری پیش از بعثت در این میدان داشته، می‌باید هویدا می‌شده و می‌توانسته در ادامه آن سبک و سیاق سخن بگوید، یا آیات بزرگتر و سوره های طولانی تر را تحمل کند و این خود دلیل بر این است که تجربه وحی قرآنی جدای از شخصیت پیامبر و امری جدید، جدای از هویت، استعداد، اطلاعات و دریافت‌های شخصی او است.

2 ـ وقتی پیامبر با وحی برخورد می‌کند، اولین خطاب به او با: (اقْرَأْ) آغاز می گردد. گویی آنکه پیامبر را آماده شنیدن و گفتن و تحمل سخنانی جدید و کلماتی با وصف خواندن - و نه شنیدن ودریافتن- می کند و لذا در تاریخ آمده است: این کلمه سه بار تکرار می شود، تا جایی که حضرت آمادگی پیدا می کند و می تواند بخواند و از آن به بعد این خواندن وحی که با لفظ است، تکرار می گردد. در حالی که پیش از این پیامبر حتی نمی توانسته بخواند و نه سابقه داشته که به این شیوه سخن بگوید. قرآن به این حقیقت امّی بودن، در دو آیه تصریح می کند: " الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الاُْمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ" (اعراف/ 157). " فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الاُْمِّی الَّذِی یؤْمِنُ بِاللهِ وَکَلِمَاتِهِ" (اعراف/ 158). خصوصاً که مقصود از این امی بودن را نسبت به گذشتگان، یعنی کسانی که آشنایی با کتاب و علم نداشته اند را بیان کرده است. به این جهت مبدء شناخت وحی قرآن از اوان رسالت و سرفصل آن، خواندن مردم به توحید و حقایق معنوی با کلمات والفاظ خاص و متمایزاز قریحه و ادبیات و گفتمان پیامبر است.

3ـ پس از آغاز دعوت پیامبر، این تمایز سخنان برای حضرت و خانواده و اطرافیانش مشخص بوده است. وقتی پیامبر پس از نخستین وحی، خانواده خود را ملاقات می کند و آیات وحی شده را می خواند، خبر می دهد که چه چیزی دریافت کرده است. این کلمات باهمان الفاظ، هم برای خودش تمایز داشته و هم برای خانواده، چیزی که تا پایان حیات و رسالت کلمات قرآنی معلوم بوده است.
کلماتی مانند: قُل و تَقول و یا نقل قول هایی غائبانه از اشخاص، حاکی از همین جدایی بافت زبانی در بیان حقایق از مصدر وحی با سخنان معمولی آن حضرت است. این که گفته شده : الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند؛ نیست. موضوع نه الهام است و نه زبان شخصی و نه در دست و اختیار او، تا سبکی که خود می خواهد برگزیند.
این معنا برای اطرافیان حضرت از مخالفان نیز روشن بوده که قرآن مستقل از شخصیت او است. به عنوان نمونه،. کفار آیات قرآن که خوانده می شد، درخواست می کردند که آیات دیگری غیر اینها برای آنها خوانده شود، و او می گوید من ازپیش خود چیزی نمی توانم بیاورم، من تنها ازآنچه به من وحی می شود، پیروی می کنم: (وَإِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَات قَالَ الَّذِینَ لاَ یرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآن غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یوحَی إِلَی إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْم عَظِیم) (یونس/ 15).
حتی قرآن خبر می دهد که کفار امیدوار بودند بتوانند در وحی پیامبر ـ که از شخصیت خودش مستقل بود ـ تصرفی بکنند و کاری نمایند تا پیامبر به اشتباه بیافتد و میان کلمات خود و قرآن امتزاجی ایجاد شود، اما از آنجا که خداوند نگه دار پیامبر بود و عصمت او را با این مواظبت ها تضمین کرده بود - و بارها به این معنا تأکید نموده بود - جلوگیری کرد: (وَإِنْ کَادُوا لَیفْتِنُونَکَ عَنْ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتَفْتَرِی عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلا) (اسراء/ 73). یا منافقین از اینکه سوره ای نازل شود و اسرار آنها آشکار گردد، همواره در ترس و هراس بودند: "یحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ" (توبه/ 64).

4ـ این وحی به اراده و اختیار پیامبر نبوده است، که چه بگوید، چه وقتی بگیرد و چه وقتی تمام کند. گاهی وحی را می گرفته، بدون آنکه انتظار آن را داشته باشد، یا درخواست وحی می کرده و می خواسته پاسخ سئوال و حل مشکلی بیاید، اما وحی نمی آمده و گاهی انتظار آمدن، چنان طولانی و جان لبریز می شده است: (وَبَلَغَتْ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ) (احزاب/ 10). یا مانند آنچه در حدیث افک و اتهام ناپاکی به همسرش وارد شده است. که در این موارد می گفته است: من منتظر وحی هستم و در این باره چیزی نمی دانم. گاهی وحی می آمده، اما برخلاف گفته اولیه خودش بوده و حتی تصور نمی کرده چنین پاسخی توسط وحی برسد، مانند آنچه در سوره مجادله و در قضیه ظهار و اصرار زن مجادله کننده رسیده است.

5- گاهی وحی را می گرفته، ولی پاسخ وحی برخلاف رویه همیشگی، مبهم یا معلق بوده است، مانند: (وَیسْأَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی) (اسراء/ 85) (وَیسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً) (کهف/ 83). (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ) (کهف/ 13). و آیات دیگری که پاسخ ها و توضیحات مطابق خواسته پرسش کنندگان صریح و تفصیل دهنده نیست. در جاهایی وحی رفتاری از پیامبر را تصحیح می کند و گفتار او را به جهت خاصی راهنمایی می کند: (وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیء إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً * إِلاَّ أَنْ یشَاءَ اللهُ)(کهف/ 23)، یا برخلاف اندیشه او سخن گفته است: (یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ) (تحریم/ 1). چیزی را پنهان کرده: (وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ)(احزاب/ 37)
ایازی گفت: تمام این تعبیرات و آیات بسیار دیگری که در همین سیاق آمده و میان پیامبر و سخنان فرد دیگری جدا انداخته، نشان می دهد که شخصیت پیامبر مستقل از وحی قرآنی است و این گونه نیست که وحی از ذات پیامبر جوشیده باشد، یا سخنان پیامبر براساس وحی باشد، یا آن حقایق با زبان وگزینش پیامبر بوده است. بی‌گمان، پیامبر چندگونه صحبت می کرده، سخنان عادی که با افراد خانواده و مردم داشته و سخنانی داشته که در اصطلاح حدیث نبوی می گفته اند و سخنانی داشته که از قول خداوند بوده، ولی الفاظ آن از خود حضرت بوده و حدیث قدسی نام گرفته و کلماتی بیان می کرده که از همه آنها متمایز بوده و آن وحی قرآنی نام گرفته و سبک و سیاق و شکل تعبیرات، کاملا از همه آن سه قسم دیگر تفاوت داشته است.

* آیا پیامبر آفریننده وحی است؟

ایازی درباره بخش دیگری از اظهارات عبدالکریم سروش گفت: ایشان گفته‌اند: اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است. این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. آنچه حضرت دریافت می کرده ، خود وحی بوده ونه مضمون وحی. این خداوند بوده که چگونگی وحی پیامبران خود را مناسب باشرایط تاریخی واجتماعی تعیین می کرده است.
وی افزود: نکته ای که دراین قسمت قابل توجه است، این کتاب بر وحیانی بودن این الفاظ تکیه می کند، این همه تأکید برعربی بودن قرآن به عنوان نازله الهی برای چیست؟ ؛ چون اگر عربیت وصف بشری دارد، نه قرآنی، دیگر این همه تأکید لازم ندارد ، هرکسی که این کتاب را بشنود و یا بخواند، می فهمد که عربی است و اگر آن ادعا درست باشد، دلیلی براصرارو تأکید وتکرار برذکر عربی نیست. قرآن کریم در تعبیرات گوناگون به این معنا تأکید کرده است که همین قرآن را که با همین الفاظ و خصوصیات هست، ما به تو وحی کردیم: " بِمَا أَوْحَینَا إِلَیکَ هَذَا الْقُرْآنَ" (یوسف/ 3)،"وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ" (انعام / 19) همین قرآن با همین وصف عربی به پیامبر وحی شده است، حتی زبان آن تعیین شده است: "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنْ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَان عَرَبِی مُبِین" (شعراء 193 ـ 195) روح الامین آن قرآن را بر دلت نازل کرد تا از جمله هشدار دهندگان باشی. به زبان عربی روشن. این معنا در آیات دیگری هم آمده است که قرآن نازل شده بر پیامبر به زبان عربی است.


پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به دکتر سروش

"بسم الله الرحمن الرحیم

به یقین این‌گونه سخنان هیچ‌گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال می‌برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته ضروری می‌دانم:

1- سرچشمه این تفکر انحرافی – که تازگی هم ندارد – دو چیز است:

الف) فرو رفتن در افکار صوفیانه افراطی و تاثرپذیری از مساله "حلول و اتحاد" صوفیان آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر (ص) را پر از خدا می پندارند و مانند آن.

ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن می‌ماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون می‌بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند!

2- مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست- العیاذبالله – تکذیب پیامبر (ص) است زیرا:

الف) در 10 آیه از قرآن مجید می خوانیم: "تنزیل من رب العالمین"(واقعه ، آیه 88) "تنزیل الکتاب من الله العزیر الحکیم" (زمر ، آیه 1) و... .

اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت می‌دهد. آیا این تکذیب پیامبر (ص) نیست؟!

آیا همین که خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر"تنزیل من رب العالمین" می‌شود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد که بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست که مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل کند و حتما باید از این راه وارد شود؟

ب)در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم یا قرآن را برای این نازل کردیم که مردم را از "ظلمات" به سوی " نور" هدایت کنی (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور می‌دهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت خدا را انجام نداده‌ای (مائده ، آیه 67)

آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است، آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت می‌دهد و خودش را تهدید می‌کند؟

ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است:" قل" (بگو) آیا پیامبر(ص) خودش به خودش می‌گوید بگو؟! و ماموریت می‌دهد؟! یا همه این ها کلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمی‌گذارد که قرآن می‌فرماید که همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یک بلندگوست بلکه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.

د) بارها می‌شد که نزول وحی تاخیر می‌افتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار می‌گرفت و در انتظار نزول وحی می‌نشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت‌المقدس به سوی کعبه که قرآن می‌فرماید: "قد نری تقلب وجهک فی‌السماء..." ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان می‌نگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اکنون به تو اعلام می‌کنیم) ما تو را به سوی قبله‌ای باز می‌گردانیم که از آن خشنود شوی (بقره، آیه 144). آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش می‌نشست، یا "لایه‌ای" از وجود او منتظر "لایه" دیگری بود این به طنز شبیه‌تر است تا به یک واقعیت!

هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد که اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن (آل‌عمران، آیه 61) آیا پیامبر(ص) به خودش دستور مباهله می‌دهد و از این صریح‌تر این که گروهی به پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بت‌های آنها نکند آیه نازل شد و فرمود: "قل ما یکون لی أن ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی إنی اخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم" من هرگز نمی‌توانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی که بر من می‌شود پیروی می کنم". ( یونس ، آیه 15)

خلاصه این که یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذبالله باید با مشرکان مکه هم‌صدا شد و گفت: "افتری علی الله کذبا، او فقط افترا به خداوند می بندد".(مومنون ، آیه 38)

3-این تعبیر زشت که "فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(ص) تغییر می‌کند هرگاه روح پیامبر(ص) در اوج باشد قرآن فصیح‌تر می‌شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا" آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سوال نمی‌برد و در سر حد اشعار شاعران تنزل نمی‌دهد که گاه ذوق آنها گل می‌کرد و بهترین اشعار را می‌سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی!

4-از آن زشت تر این که گفته شود آیات قرآن حتی در مسایلی مربوط به معاد و نعمت‌های بهشتی رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است "حور مقصورات فی‌الخیام" (الرحمن، آیه 72) واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر(ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!

با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی می‌ماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد می‌نویسند و به نتایج آن نمی‌اندیشند؟!

5-از همه زشت‌تر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر(ص) در مسایل مربوط به "دانش‌های غیردینی" است که گفته شود چون علم پیامبر(ص) در مسایل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.

اگر –العیاذ بالله – احتمال خطا حتی در یک آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه کسی می‌تواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تکیه کند چرا کسی که دم از اسلام می‌زند و خود را مسلمان و پایبند به احکام اسلام می‌شمرد، این گونه بی‌محابا به قرآن نسبت ناروا می‌دهد و به آثار شوم گفته‌های خود فکر نمی‌کند؟

بزرگان علمای شیعه تاکید می‌کنند که معصوم بودن پیامبر(ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع می‌شود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا).

بلکه به عکس، ما در آیات فراوان مطالبی می‌بینیم که کاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است اولا قرآن می گوید: "لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید" هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمی‌گیرد (زیرا) از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است" (فصلت، آیه 42)

ثانیا: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیات بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود و مطالب آن "ماه" و "خورشید" را در دل افلاک که مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخکوب می‌دانستند و می‌گفتند افلاک پوست پیازی حرکت می‌کند نه ماه و خورشید در حالی که قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا "شناور" شمرده و می‌فرماید: "وکل فی فلک یسبحون" این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان هیات کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت.

و نیز بر طبق هیات بطلمیوس زمین مرکز عالم و ثابت و بی‌حرکت بود و در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بی سر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است و می‌گوید "و تری الجبال تحسبها جامده و هی ثمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن کل شیء إنه خبیر بما تفعلون" (نمل، آیه 88) کسانی که گمان می‌برند آیه مربوط به دگرگونی‌های آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است نه به هم خوردن جهان.

حرکت زمین مطلبی است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه می‌دهند که اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کرده‌ایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر(ص) به میان آورند همان قرآنی که به گفته رسول‌الله (ص) دریای بیکرانی است که شگفتی‌هایش احصا نمی‌شود و مطالب بدیعش کهنه نمی‌گردد (لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه ) و به گفته امیرمومنان در نهج‌البلاغه بهار دلها و چشمه‌های جوشان علم در آن است (فیه ربیع‌القلب وینابیع العلم) زهی بی‌انصافی!

چرا در زمانی که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اکرم(ص) را هدف تیرهای هتک و افترا و توهین قرار داده‌اند در داخل نیز سخنانی گفته می‌شود و قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال می‌برد.

به هر حال لازم است از گفته‌های خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بکوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید."


تحول بزرگ اقتصادی در سال 1387

سیاست ,     نظر

همانطور که در خبرها آمده بود رئیس جمهور در پیام نوروزی خود از اجرای طرح بزرگ تحول اقتصاد کشور برای ریشه کن کردن نابسامانی‌های موجود اقتصادی در سال 1387خبر داد. که این طرح با محور هدفمند کردن یارانه ها خواهد بود.

رئیس جمهور در پیام نوروزی خود از اجرای طرح بزرگ تحول اقتصاد کشور برای ریشه کن کردن نابسامانی‌های موجود اقتصادی در سال 1387خبر داد.

با توجه به این که یکی از مشکلات اصلی اقتصادی در دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی هدفمند کردن یارانه ها بود، احتمالا بر این اساس محور تحول بزرگ اقتصادی یاد شده از سوی احمدی نژاد هدفمند کردن یارانه ها در جهت بهره گیری اقشار کم درآمد و محروم خواهد بود.

یکی از مشکلات یارانه ها در کشور این است که افراد دارا بیشتر از اقشار با درآمد پایین از آن بهره می برند و از مدت ها دولت ها به دنبال اجرای طرحی برای هدفمند کردن این یارانه ها بودند، اما اجرایی نشد که دولت نهم قصد دارد با برنامه ریزی در این زمینه به این سمت حرکت کند.

در ویرایش های اولیه طرح ، پیش بینی شده با حذف یارانه های موجود ، مبلغ این یارانه بطور مستقیم ، نقدی و سرانه بین همه اتباع ایران توزیع شود. یک بررسی اولیه، مبلغ قابل توزیع در سال 87 را حدود 50 هزار تومان برای هر نفر در ماه برآورد کرده است.

بسیاری از کارشناسان افتصادی معتقدند، هدفمندشدن یارانه ها در صورتی قابل اجراست که گروه‏های هدف طرح کاملا قابل شناسایی باشند. مدافعان طرح نقدی کردن یارانه ها، اجرای سهام عدالت را به عنوان دلیلی برای قابل شناسایی بودن گروه های درآمدی هدف عنوان می کنند و معقتدند بانک داده ی حاصل از اجرای طرح سهام عدالت می تواند به عنوان بستر اطلاعاتی شناسایی گروه های هدف در طرح نقدی کردن یارانه ها مورد استفاده واقع شود.
از سوی دیگر، خطرات تورمی هدفمند کردن یارانه‏ها در صورت انتخاب گزینه توزیع نقدی یارانه ها از جمله نکاتی است که دولت را در نهایی و اعلام کردن این طرح دچار تردید کرده است.

همچنین خاطره بد عمومی از نقدی کردن یارانه ها در زمان دولت سازندگی باعث شده تصمیم گیری در دولت برای تصویب نهایی طرح نقدی کردن یارانه ها با کندی و تردید روبرد. در سال 1369 دولت آقای هاشمی رفسنجانی یارانه گوشت مرغ را به بهانه نقدی کردن یارانه ها حذف کرد و خاطره بدی در افکار عمومی از نقدی کردن یارانه ها بر جا گذاشت.

آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، تاخیر در هدفمندکردن یارانه ها را از جمله ناکامی های دولت خود برشمرده بود. 
انتظار می رود این طرح در صورت اجرا، شکست یا موفقیت، تاثیرات قابل توجهی بر اقتصاد و نیز عرصه سیاسی داشته باشد و به خبر سال 87 تبدیل شود.