سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

نام سران اسرائیل برای نامگذاری سگها

سیاست ,     نظر

در حال مطالعه سایت های اینترنتی بودم که خبری نظرم را جلب کرد . خبر این بود :

                                      ((استفاده از نام سران اسراییل برای نام گذاری سگها))

بطور معمول در ذهنم این مسئله جرقه زد که احتمالا اینکار توسط فلسطینی ها یا لبنانی ها و یا در ایران خودمون پیشنهاد شده یا در حال اجراست اما وقتی متن خبر را خوندم تعجب کردم چرا خبر بصورت خلاصه چنین بود :

                                     ((یک مرکز دولتی در تل اویو فاش کرد اسراییلی ها نام سگهای خود
                                       را از بین اســـامی رهبران و مسئولان این رژیم انتخاب می کنند.))

جالب است . نه؟ 
منبع خبر(( واحد مرکزی خبر)) بود که گفته بود : مرکز ثبت نام سگها وابسته به وزارت کشاورزی اسراییل در سایت اینترنتی خود اعلام کرد صدها اسراییلی ترجیح داده اند که برای نامگذاری سگهای خود از اسامی رهبران و مسئولان این رژیم استفاده کنند.
 این مرکز افزود تاکنون سه قلاده سگ به نامهای ایهود اولمرت نخست وزیر اسراییل ثبت نام شده اند. همچنین زمانیکه اسم شیمون پرز رییس این رژیم در جمع سگهای (موجود در این مرکز) ذکر می شود چهار سگ ، به این اسم واکنش نشان می دهند .
 با این حال اسم ایهود باراک وزیر امنیت اسراییل و رییس حزب کار این رژیم رکوردار استفاده از ان برای سگهاست به نحوی که دستکم 400 سگ به این اسم نامیده شده اند.
پس از باراک اسم بنیامین نتنیاهو با 109 مورد نامگذاری برای سگ ها قرار دارد.

بله . وقتی اسرائیل چنین در کشورهای مسلمان باعث صدها و هزاران جنایت میشود چنین هم خرد و خوار میشود . آنهم توسط خود اسرائیلیها...

به امید نابودی جنایتکاران و غاصبان قبله اول مسلمین هستیم ...


صدا و سیما به کجا میرود ؟

سیاست ,     نظر

سلام

بنا به درخواست و دعوت خواهر گرانقدر و گرامی ((زیتون))  از وبلاگ صمیمانه ها که با هنر خویش چون شمع میسوزد و فرزندان این مرز و بوم را آموزش میدهند این مطلب را مینویسم . امید که با لطف خداوند متعال بتونم در این زمینه نکاتی چند را از باب تذکر و یاددآوری بنویسم ... انشاءالله

یکی از قدرتمندترین رسانه ها در امر آموزش و پرورش در مملکت ما صدا و سیماست و بقول امام خمینی (ره) یک دانشگاه عظیم است و میتواند تاثیر بسزائی در رشد و تعالی روح و روان انسانها و مخصوصا کودکان و نوجوانان داشته باشد . خیلی از مسائل اگر با تصویر نمایش داده شود تاثیر بیشتر و بهتری در انسانها و بخصوص نسل نو دارد . امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند : کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم 

یعنی مردم را بخوانید با غیر زبانتان. یعنی مردم را با عمل خود بسمت خوبی ها و نیکی ها بکشانید. روش عملی ، تاثیر بسیار بهتر و عمیق تری دارد و از اینرو صدا و سیما میتوانند بصورت عملی و حتی غیر ملموس به این مهم بپردازند . و اینکار احتیاج به انسانهای هنرمند ، متعهد و دلسوز دارد. انسانهایی که فقط هنرمند باشند و تعهد در آنها نباشد نمیتوانند تاثیر زیادی بگذارند چرا که سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

انسانهایی که متعهد باشند اما از هنر سررشته نداشته باشند نیز نمیتوانند از ابزار هنر بنحو شایسته استفاده کنند. و متاسفانه ما در این زمینه آنطور که باید و شاید عمل نکرده ایم. یک نمونه از عملکرد ضعیف میتواند طراحی و ساخت عروسک های ((سارا و دارا)) باشد که برای مقابله با ((باربی))امریکایی ساخته و به بازار روانه شدند و متاسفانه نتوالنستند جای خود را در بازار و در دلهای کودکان ایرانی (حالا خارجی بماند) باز کند ! یکی از دلایل عدم استقبال از دید بنده میتواند قیمت بسیار بالای عروسک ها باشد اما دلیل اصلی شاید این بود که ما با اعلام رسمی و برای جنگ با باربی این عروسکها را ساختیم !!

اگر کسی بخواهد کاری را انجام دهد بهتر است کارش را بنحو احسن انجام دهد و بی سر وصدا و با سیاست اینکار را جلو ببرد و دیدیم که نتیجه اعلام رسمی این شد که بسیاری از کسانی که مسئولیت داشتند اما از تبلیغات سررشته ای نداشتند با  اختصاص بودجه به این پروژه عروسک سازی (فرهنگ سازی) اعتراض کردند و باعث شد عروسک ها گرانقیمت درآیند و هیچ سوبسیدی به آنها تعلق نگیرد (یا سوبسیدی ناچیز تعلق گیرد) در حالیکه روش صحیح و درست این بود که عروسکها با بهترین کیفیت و کمیت تولید شود . با نرخ ارزان در اختیار عموم قرار گیرد . وقتی جای خود را باز کرد آهسته آهسته سوبسید ها کم و کم تر شود ... اما چنین نشد و حتی اعلام رسمی باعث شد سازندگان (( باربی)) هم به تکاپو بیوفتند و انواع و اقسام عروسکهایش را با قیمت بسیار ارزان تر ، شکیل تر و زیباتر به بازار عرضه کنند. 

 در کدام  فیلم یا سریال سینمایی یا تلویزیونی دیدیم که برای این عروسک ها بشکل غیر مستقیم فرهنگ سازی شود ؟ و چرا نشد ؟

البته این را بعنوان مثال عرض کردم . در مسایل دیگر هم متاسفانه این سوء مدیریت ها وجود دارد .صدا وسیمای ما که مدعی فرهنگ سازی در جامعه ایران است مخصوصا در مراکز استانها فاقد نیروهای کاردان و کارآمدِ متعهد است. در مناسبتها ببینید نه عزاداری ما به عزاداری میخورد و نه شادی ما به شادی ! از امام معصوم نقل است که برای ما همانگونه که برای پدران و مادران خود عزاداری میکنید ، عزاداری کنید . حال سوال اینست چه کسی بعد از مثلا بیست سال برای پدرش عزاداری میکند ؟ چه کسی بعد از 50 سال از فوت مادرش برای او عزاداری میکند؟(البته عزای بر امام حسین(ع) و یارانش یک استثناء است که البته آنهم اصل نیست بلکه اصل پرداختن به حماسه و نهضت عاشورا و اهداف والای آنست) 

ما در عوض اینکه سخنان ائمه اطهار (ع) ، کردار و گفتار ایشان را آویزه گوش و دل خود قرار دهیم فقط به عزاداری (بعضا جاهلانه) بسنده کرده ایم . نمیگویم از شهادت امامان بزرگوار خود نگوئیم بلکه میگویم باید بیشتر و بیشتر از هدف آن بزرگواران و تقویت روحیه ایشان در دل و جسم و روح و روان خود بگویئم . الان در جامعه وقتی به کسی میگوئی مثلا امام علی (ع) اینجور عمل کردند شما چرا عمل نمیکنی ؟ میگوید : او امام علی (ع) بود !!!

واعجبا  پس خداوند متعال برای چه این بزرگواران را بعنوان الگو و اسوه ما قرار داد ؟ برای اینکه بگوئیم ما نمیتوانیم مثل آنها شویم ؟ درست است که ما در عبادت به پای مولا علی نمیرسیم اما باید سعی خود را در جهت رسیدن در حد ممکن انجام دهیم . نه اینکه با ذکر این جمله که آنها معصوم بودند از زیر بار مسئولیت مان شانه خالی کنیم  !
اینها چیزهائیست که باید صدا و سیمای ما به آن بپردازد چرا که الان تنها رسانه ی فراگیر و همگانی کشور است . صدا و سیما باید بصورت غیر محسوس و با ظرافت های خاص فرهنگ ایرانی- اسلامی را پاس بدارد و در حفظ و اعتلای آن بکوشد . نه اینکه فقط به ثبت نام یکی از ائمه اطهار(ع) در گوشه تصویر تلویزیون بسنده کند!!!

فرهنگ تجملاتی که الان در جامعه رواج پیدا کرده و همه را بسمت رفاه افراطی  بیشتر و بیشتر میخواند همه از صدا و سیما نشات گرفته است . نمیگویم فقر را اشاعه دهیم . میگویم تمام زندگی ها را به نمایش بگذاریم . نباید تمام لوکیشن های سریال های ما در شمال شهر تهران باشد . مگر مردم جنوب شهر تهران زندگی نمیکنند ؟ آیا آنها با دیدن این زندگی ها احساس عقب ماندگی نمیکنند ؟ آیا فرزندان آنها دل ندارند که هر روز انواع و اقسام زندگی های تجملاتی و پر زرق و برق را ببینند و ...

بنظر بنده بایستی نخبه ترین و متعهد ترین هنرمندان برای کار در صدا و سیما انتخاب شوند . دانشکده صدا و سیما برای انتخاب دانشجو بایستی گزینشی قوی داشته باشد . کسی که در صدا و سیما با روح و روان انسانها سر و کار دارد بایستی

خودشان از سلامت کامل جسم و روح برخوردار باشند. انسانهای فرهیخته و اهل کمالات باشند . متاسفانه در حال حاضر وضعیت فرهنگی اهل هنر نامطلوب است و از کوزه همان برون تراود که در اوست ... 

یاد و خاطره سید شهیدان اهل قلم ، عزیز دلم سید مرتضی آوینی بخیر که بسیار زیبا هنر و تعهد را بهم پیوند داده بود . آیا نباید شخصی چون وی در راس یکی از شبکه های سیما باشد ؟ کسی که وقتی نگاهش میکنی قبل از اینکه بفهمی هنرمند است ببینی که اهل دل است . چیزی که این روزها برعکس شده است !! 

و در آخر بگویم که فرهنگ این مملکت در آینده تا حدودی در دست من و توست . مائیم که فرزندان این مرز و بوم را میسازیم . مائیم که فرهنگ آینده را میسازیم . اگر کمی و کاستی وجود دارد نباید فقط به گلایه و انتقاد بسنده کنیم که باید آستین ها را بالا زد  و انسانهای متعهد و هنرمند تربیت کرد تا نسل های آینده نفسی به راحتی بکشند . انشاءالله 

 

 


عوامل انفجار در حسینیه سید الشهدا (س) شیراز دستگیر شدند

سیاست ,     نظر

غلامحسین محسنی‌اژه‌ای وزیر اطلاعات امشب در گفتگو با خبرنگاران از تروریستی بودن حادثه حسینیه سید الشهدا (س) شیراز پرده برداشت و اعلام کرد:‌ فرد اصلی که در بمب‌گذاری مباشرت مستقیم داشت عصر امروز در حالی که قصد خروج از کشور را داشت شناسایی و دستگیر شد و در هنگام دستگیری نیز مسلح بود.
وی با اشاره به اینکه پنج تن دیگر از عوامل این گروه تروریستی نیز شناسایی شده و از آنها مقادیری مواد منفجره و سیانور کشف شده است، خاطر نشان کرد:‌ این افراد که همگی ایرانی هستند از قبل شناسایی شده بودند و ارتباطات آنان با کشورهای خارجی محرز شده بود.
وزیر اطلاعات با اشاره به شناسایی سرپل اصلی این گروه تروریستی در یکی از کشورهای خارجی، تصریح کرد:‌ این گروه تروریستی با کشورهای آمریکا و انگلیس ارتباط داشته و پیش از این نیز از طریق وزارت امور خارجه به آن کشورها اعلام شده بود اما نه تنها هیچ اقدامی در جلوگیری از اعمال تروریستی آنها صورت نگرفت بلکه حمایت نیز شدند.
محسنی‌اژه‌ای با بیان اینکه علت عدم انتشار خبر تاکنون احتمال لو رفتن اطلاعات کسب شده و فرار عوامل اصلی بمب‌گذاری بود، تصریح کرد: این عوامل قصد داشتند بعد از انجام بمب‌گذاری در حسینیه سیدالشهدای شیراز در نقاط دیگری نیز اقدامات تروریستی انجام دهند.
وزیر اطلاعات با رد ارتباط این عوامل با گروه‌هایی که پیش از این مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفته بودند، گفت:‌ اطلاعات تکمیلی را بعد از پایان تحقیقات به اطلاع مردم خواهیم رساند.
ساعت 21 روز بیست‌ و چهارم فروردین‌ ماه سال‌جاری بر اثر انفجار در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز 202 نفر از هموطنان در حین عزاداری اباعبدالله(ع) شهید و مجروح شدند.
متاسفانه بعضی از مسئولین شیراز در این زمینه ناشیگیری نمودند و سریعا (بیست دقیقه بعد از انفجار) امکان بمب گذاری و خرابکاری را رد کردند. درست است که بنا بر مسائل امنیتی و همچنین در آستانه سفر مقام معظم رهبری قرار داشتن استان فارس ،  شاید بایستی دلایل اصلی این قضیه تا دستگیری عوامل مسکوت باقی میماند اما دلیلی نداشت که به صراحت و ظرف چند دقیقه اعلام میشد که قضیه خرابکاری و تروریستی نبوده است . بنظر میرسد بایستی اعلام نظر را به انجام تحقیقات منوط می کردند که عدم اینکار و ناشیگری فرماندار شیراز، اکنون میطلبد که ایشان از منصب خود استعفا داده و با عذرخواهی از مردم شیراز و خانواده های شهدا و مجروحین  این حادثه از خطاهای خود طلب عفو نمایند .
البته در این میان نمیتوان از عملکرد سربازان گمنام امام زمان (عج) که بدون هیاهو و ناشیگری توانستند حادثه را در آستانه ی حضور مقام معظم رهبری مدیریت کرده و با به تعویق انداختن اعلام دلیل حادثه ، هم امنیت سفرایشان را فراهم نمایند و هم درفرصت ایجاد شده عوامل این حادثه تروریستی و دیگر عواملی که قصد بمب گذاری در شهرهای دیگر را داشتند را دستگیر نمایند و بایستی به عوامل وزارت اطلاعات آفرین گفت .

یاد و خاطره شهدای عزیز این حادثه تروریستی را گرامی میداریم و امید داریم که سلام ما را به ارباب بی کفن مان برسانند . انشاءالله


تاملی دیگر در باب سخنان دکتر سروش - قسمت اول

سیاست ,     نظر

«سیدمحمدعلی ایازی»، قرآن‌پژوه، با ذکر استدلال‌هایی به اظهارات اخیر «عبدالکریم سروش» درباره قرآن پاسخ گفت و اظهار داشت: خداوند قرآن را برای زمان و مردمی خاصی قرار نداده است. 

 


وی درباره اظهارات اخیر عبدالکریم سروش درباره قرآن گفت: آنچه از ایشان در برخی از سایت‌ها، نقل شده، نمی‌دانم دقیقًا همان چیزی است که ایشان گفته و ترجمه کرده‌اند یا نه. درصورتی که انتساب درست باشد، از نظر من چند قسمت از این سخنان جای تأمل دارد و نیازمند بررسی است.
وی افزود: از آنجا که اخیراً چند و چون درباره وحیانی بودن الفاظ قرآن بسیار شده، حتی جناب آقای شبستری در مجله مدرسه، شماره شش، مطالبی مطرح کردند -که سوگمندانه به دلیل تعطیل کردن این مجله، فرصت گفت‌وگو و نقد را که از سنت‌های حسنه دینی است، محروم کردند- ضرورت ایجاب می‌کرد که این موضوع دنبال شود.
ایازی ادامه داد: مباحثی که درباره نازله عربی جای بحث و بررسی دارد، و در فرصت کوتاه میسر نیست. به ویژه آنکه آقای سروش در این مقام استدلالی ذکر نکرده‌اند. به هرحال درباره این‌که آیا در اظهارات ایشان نکات تازه‌ای وجود دارد یا خیر، نکاتی به نظر من با تکیه بر محوریت خود قرآن مطرح است.

* وحی نبوی در سنت اسلامی

ایازی گفت: هرچند درباره وحی نبوی در سنت اسلامی، برخی سخنان شاذ گفته شده، تا جایی که ماتریدی (م323) درتفسیر: تأویلات اهل السنه از باطنیه نقل می‌کند، که قرآن را خداوند گویی برخیال پیامبر نازل کرد و موصوف به زبان نبود و این پیامبر بود که آن را به زبان عربی مبین ادا کرد. و این سخن پیشینه درازی در برخی جریان‌ها دارد، اما نظریه عمومی قرآن‌پژوهان و محققان اسلامی براساس خود آیات قرآن، این است که این کتاب وحی عربی و ارتباط باطنی و علمی مخصوصی است که میان پیامبر و جهان غیب برقرار گردیده و از جانب خداوند بر پیامبر این گونه القا و افاضه شده است. زیرا در نظر آنان است که کلمات قرآن چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا، به انتخاب پیامبر نبوده است و هر دو به خدا نسبت داده می‌شود.
وی افزود: از نظر این قرآن‌پژوهان، فرق میان حدیث نبوی، حدیث قدسی و آیات قرآنی - که همه آنها با زبان پیامبر نقل شده - این است که حدیث قدسی معنا از خداوند است، اما لفظ آن از سوی پیامبر است. در صورتی که حدیث نبوی لفظ و معنا از پیامبر است. اما آیات قرآنی هم لفظ و هم معنا از سوی خداوند است. این خداوند است که با پیامبر خود سخن می‌گوید و به پیامبر کلمات و معانی القا می‌کند و لذا پیامبر به هنگام دریافت آن نگران فراموش کردن و از دست دادن آن الفاظ را داشته و خدا به پیامبر تسلی می دهد که نگران نباش فراموش نمی‌کنی، شتاب مکن، زبانت را تکان نده، ما برایت نگه‌داری می‌کنیم. (اعلی /6؛ طه / 114، قیامة / 16 ـ 17).
ایازی اضافه کرد: برخی گمان کرده‌اند اگر درباره وحی قرآنی نسبت به پیامبر بگویند: معانی از خداوند است و الفاظ از پیامبر، مشکل ارتباط وحی خدا با انسان و تأثیر شرایط تاریخی و جغرافیایی را در ذکر مثال های مناسب با عصر و طرح مسائل و موضوعات فرهنگ زمانه و استفاده ای مناسب عصر از واژه ها را حل کرده‌اند، در حالی که فرق بین معانی و الفاظ درحل مشکل نیست. اگر قرار است که خدا با مردم سخن بگوید و ارتباط زبانی برقرار کند و پیام خود را برای دیگران قابل فهم کند، فرقی میان این دو نیست. می تواند حتی درصورت نظریه وحیانی بودن زبان قرآن هم چنین ارتباطی باشد. وحی دریافت و شهود سخن خداست. اگر تجربه شهودی و کشف و القای معانی از سوی خداوند در قلب، نیازمند واسطه هایی است، در الفاظ نیز این واسطه ها وجود دارند و عمل می کنند. اگر از درخت صدایی بلند می شود و خداوند با موسی توسط درخت سخن می گوید و با صدا و حروف و کلمات سخن می گوید، چنانکه قرآن بیان می کند: "فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِیءِ الْوَادِی الاَْیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنْ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ" . در غیر درخت نیز واسطه هایی وجود دارد و می تواند با الفاظ عربی باشد. اگر خدا می خواست با موسی بدون کلمات سخن بگوید ، دیگر نیازی به انتخاب درخت نبود. بنابراین، سخن گفتن خدا از زبان انسان که می تواند کلماتی را ادا کند، راحت تر و درک آن بدون مشکل تر است.
این قرآن‌پژوه گفت: دراین باره که قرآن کلمات آن قدسی و الهی و بیرون از شخصیت پیامبر و مستقل از او، وفروفرستاده از سوی خداوند برقلب پیامبرو به زبان عربی است، قرآن اصرار دارد و آیات بسیاری هم دلالت دارد. ازقبیل : وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ.(شعراء/195) . إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ(یوسف/2). این سخن به صراحت این نظریه را که پیامبرخود این الفاظ را گزینش کرده، رد می کند، چون نزول و فروفرستادن با وصف زبان عربی یادشده است. وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ أَوْ یحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً .(طه/ 113.). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ.( فصلت/ 3 ). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ.(زمر/ 3 ). وَ کَذلِکَ أَوْحَینا إِلَیکَ قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لا رَیبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.( شوری/ 7). إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.( زخرف/ 3 ). و آیات دیگری که همین معنا را دلالت دارد.

* استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن

ایازی گفت: گفته‌اند: شخصیت پیامبر نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است.
وی افزود: باید پرسید آیا ممکن نیست توصیفات این حالات درباره شخص پیامبر و دربرخورد با واقعیات عصر، توسط وحی انجام گرفته باشد. مثلاً آنجا که قرآن با پیامبراین گونه سخن می گوید: أَ لَمْ یجِدْکَ یتِیماً فَآوی‏ وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی‏ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی‏ فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ.(الضحی/6-10). ناظربه شرایط روحی و برای تسلی او بیان شده باشد. خدا که با او ارتباط برقرار می کند ، مناسب با حالات طربناک، یا پرملال او سخن می گوید، نه اینکه شخصیت او نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. مگر منظور این باشد که شخصیت او مانند عصر زندگی او، تأثیر گذار در چگونگی زبان این متن داشته است، درآن صورت قابل قبول و غیرقابل انکاراست، اما این مطالب غررآیات نیست.

* دلایل استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن

ایازی دلایل استقلال شخصیت پیامبر از شخصیت قرآن را به این شرح بیان کرد:
1- اگر کسی اندک تأملی درمجموع قرآن داشته باشد، به وضوح جدایی میان شخصیت پیامبررا با قرآن در می یابد. پیامبر گرامی پس از سنین 40 ـ 43 به رسالت مبعوث شده و سخنانی به عنوان وحی قرآنی ابراز داشته و این کلمات در آغاز درجمله های کوتاه و مُقَطَع (بریده بریده ) و در سوره های کوچک خوانده شده و رفته رفته و آرام آرام، این کلمات و سوره ها طولانی شده و زمان وحی و مدت ارتباط و اتصال بیشتر گردیده است. لذا اگرحضرت بروز و ظهوری پیش از بعثت در این میدان داشته، می‌باید هویدا می‌شده و می‌توانسته در ادامه آن سبک و سیاق سخن بگوید، یا آیات بزرگتر و سوره های طولانی تر را تحمل کند و این خود دلیل بر این است که تجربه وحی قرآنی جدای از شخصیت پیامبر و امری جدید، جدای از هویت، استعداد، اطلاعات و دریافت‌های شخصی او است.

2 ـ وقتی پیامبر با وحی برخورد می‌کند، اولین خطاب به او با: (اقْرَأْ) آغاز می گردد. گویی آنکه پیامبر را آماده شنیدن و گفتن و تحمل سخنانی جدید و کلماتی با وصف خواندن - و نه شنیدن ودریافتن- می کند و لذا در تاریخ آمده است: این کلمه سه بار تکرار می شود، تا جایی که حضرت آمادگی پیدا می کند و می تواند بخواند و از آن به بعد این خواندن وحی که با لفظ است، تکرار می گردد. در حالی که پیش از این پیامبر حتی نمی توانسته بخواند و نه سابقه داشته که به این شیوه سخن بگوید. قرآن به این حقیقت امّی بودن، در دو آیه تصریح می کند: " الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الاُْمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ" (اعراف/ 157). " فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الاُْمِّی الَّذِی یؤْمِنُ بِاللهِ وَکَلِمَاتِهِ" (اعراف/ 158). خصوصاً که مقصود از این امی بودن را نسبت به گذشتگان، یعنی کسانی که آشنایی با کتاب و علم نداشته اند را بیان کرده است. به این جهت مبدء شناخت وحی قرآن از اوان رسالت و سرفصل آن، خواندن مردم به توحید و حقایق معنوی با کلمات والفاظ خاص و متمایزاز قریحه و ادبیات و گفتمان پیامبر است.

3ـ پس از آغاز دعوت پیامبر، این تمایز سخنان برای حضرت و خانواده و اطرافیانش مشخص بوده است. وقتی پیامبر پس از نخستین وحی، خانواده خود را ملاقات می کند و آیات وحی شده را می خواند، خبر می دهد که چه چیزی دریافت کرده است. این کلمات باهمان الفاظ، هم برای خودش تمایز داشته و هم برای خانواده، چیزی که تا پایان حیات و رسالت کلمات قرآنی معلوم بوده است.
کلماتی مانند: قُل و تَقول و یا نقل قول هایی غائبانه از اشخاص، حاکی از همین جدایی بافت زبانی در بیان حقایق از مصدر وحی با سخنان معمولی آن حضرت است. این که گفته شده : الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند؛ نیست. موضوع نه الهام است و نه زبان شخصی و نه در دست و اختیار او، تا سبکی که خود می خواهد برگزیند.
این معنا برای اطرافیان حضرت از مخالفان نیز روشن بوده که قرآن مستقل از شخصیت او است. به عنوان نمونه،. کفار آیات قرآن که خوانده می شد، درخواست می کردند که آیات دیگری غیر اینها برای آنها خوانده شود، و او می گوید من ازپیش خود چیزی نمی توانم بیاورم، من تنها ازآنچه به من وحی می شود، پیروی می کنم: (وَإِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَات قَالَ الَّذِینَ لاَ یرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآن غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یوحَی إِلَی إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْم عَظِیم) (یونس/ 15).
حتی قرآن خبر می دهد که کفار امیدوار بودند بتوانند در وحی پیامبر ـ که از شخصیت خودش مستقل بود ـ تصرفی بکنند و کاری نمایند تا پیامبر به اشتباه بیافتد و میان کلمات خود و قرآن امتزاجی ایجاد شود، اما از آنجا که خداوند نگه دار پیامبر بود و عصمت او را با این مواظبت ها تضمین کرده بود - و بارها به این معنا تأکید نموده بود - جلوگیری کرد: (وَإِنْ کَادُوا لَیفْتِنُونَکَ عَنْ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتَفْتَرِی عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلِیلا) (اسراء/ 73). یا منافقین از اینکه سوره ای نازل شود و اسرار آنها آشکار گردد، همواره در ترس و هراس بودند: "یحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ" (توبه/ 64).

4ـ این وحی به اراده و اختیار پیامبر نبوده است، که چه بگوید، چه وقتی بگیرد و چه وقتی تمام کند. گاهی وحی را می گرفته، بدون آنکه انتظار آن را داشته باشد، یا درخواست وحی می کرده و می خواسته پاسخ سئوال و حل مشکلی بیاید، اما وحی نمی آمده و گاهی انتظار آمدن، چنان طولانی و جان لبریز می شده است: (وَبَلَغَتْ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ) (احزاب/ 10). یا مانند آنچه در حدیث افک و اتهام ناپاکی به همسرش وارد شده است. که در این موارد می گفته است: من منتظر وحی هستم و در این باره چیزی نمی دانم. گاهی وحی می آمده، اما برخلاف گفته اولیه خودش بوده و حتی تصور نمی کرده چنین پاسخی توسط وحی برسد، مانند آنچه در سوره مجادله و در قضیه ظهار و اصرار زن مجادله کننده رسیده است.

5- گاهی وحی را می گرفته، ولی پاسخ وحی برخلاف رویه همیشگی، مبهم یا معلق بوده است، مانند: (وَیسْأَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی) (اسراء/ 85) (وَیسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیکُمْ مِنْهُ ذِکْراً) (کهف/ 83). (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ) (کهف/ 13). و آیات دیگری که پاسخ ها و توضیحات مطابق خواسته پرسش کنندگان صریح و تفصیل دهنده نیست. در جاهایی وحی رفتاری از پیامبر را تصحیح می کند و گفتار او را به جهت خاصی راهنمایی می کند: (وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیء إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَداً * إِلاَّ أَنْ یشَاءَ اللهُ)(کهف/ 23)، یا برخلاف اندیشه او سخن گفته است: (یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ) (تحریم/ 1). چیزی را پنهان کرده: (وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ)(احزاب/ 37)
ایازی گفت: تمام این تعبیرات و آیات بسیار دیگری که در همین سیاق آمده و میان پیامبر و سخنان فرد دیگری جدا انداخته، نشان می دهد که شخصیت پیامبر مستقل از وحی قرآنی است و این گونه نیست که وحی از ذات پیامبر جوشیده باشد، یا سخنان پیامبر براساس وحی باشد، یا آن حقایق با زبان وگزینش پیامبر بوده است. بی‌گمان، پیامبر چندگونه صحبت می کرده، سخنان عادی که با افراد خانواده و مردم داشته و سخنانی داشته که در اصطلاح حدیث نبوی می گفته اند و سخنانی داشته که از قول خداوند بوده، ولی الفاظ آن از خود حضرت بوده و حدیث قدسی نام گرفته و کلماتی بیان می کرده که از همه آنها متمایز بوده و آن وحی قرآنی نام گرفته و سبک و سیاق و شکل تعبیرات، کاملا از همه آن سه قسم دیگر تفاوت داشته است.

* آیا پیامبر آفریننده وحی است؟

ایازی درباره بخش دیگری از اظهارات عبدالکریم سروش گفت: ایشان گفته‌اند: اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است. این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. آنچه حضرت دریافت می کرده ، خود وحی بوده ونه مضمون وحی. این خداوند بوده که چگونگی وحی پیامبران خود را مناسب باشرایط تاریخی واجتماعی تعیین می کرده است.
وی افزود: نکته ای که دراین قسمت قابل توجه است، این کتاب بر وحیانی بودن این الفاظ تکیه می کند، این همه تأکید برعربی بودن قرآن به عنوان نازله الهی برای چیست؟ ؛ چون اگر عربیت وصف بشری دارد، نه قرآنی، دیگر این همه تأکید لازم ندارد ، هرکسی که این کتاب را بشنود و یا بخواند، می فهمد که عربی است و اگر آن ادعا درست باشد، دلیلی براصرارو تأکید وتکرار برذکر عربی نیست. قرآن کریم در تعبیرات گوناگون به این معنا تأکید کرده است که همین قرآن را که با همین الفاظ و خصوصیات هست، ما به تو وحی کردیم: " بِمَا أَوْحَینَا إِلَیکَ هَذَا الْقُرْآنَ" (یوسف/ 3)،"وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ" (انعام / 19) همین قرآن با همین وصف عربی به پیامبر وحی شده است، حتی زبان آن تعیین شده است: "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنْ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَان عَرَبِی مُبِین" (شعراء 193 ـ 195) روح الامین آن قرآن را بر دلت نازل کرد تا از جمله هشدار دهندگان باشی. به زبان عربی روشن. این معنا در آیات دیگری هم آمده است که قرآن نازل شده بر پیامبر به زبان عربی است.


پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به دکتر سروش

"بسم الله الرحمن الرحیم

به یقین این‌گونه سخنان هیچ‌گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال می‌برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته ضروری می‌دانم:

1- سرچشمه این تفکر انحرافی – که تازگی هم ندارد – دو چیز است:

الف) فرو رفتن در افکار صوفیانه افراطی و تاثرپذیری از مساله "حلول و اتحاد" صوفیان آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر (ص) را پر از خدا می پندارند و مانند آن.

ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن می‌ماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون می‌بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند!

2- مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست- العیاذبالله – تکذیب پیامبر (ص) است زیرا:

الف) در 10 آیه از قرآن مجید می خوانیم: "تنزیل من رب العالمین"(واقعه ، آیه 88) "تنزیل الکتاب من الله العزیر الحکیم" (زمر ، آیه 1) و... .

اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت می‌دهد. آیا این تکذیب پیامبر (ص) نیست؟!

آیا همین که خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر"تنزیل من رب العالمین" می‌شود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد که بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست که مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل کند و حتما باید از این راه وارد شود؟

ب)در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم یا قرآن را برای این نازل کردیم که مردم را از "ظلمات" به سوی " نور" هدایت کنی (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور می‌دهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت خدا را انجام نداده‌ای (مائده ، آیه 67)

آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است، آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت می‌دهد و خودش را تهدید می‌کند؟

ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است:" قل" (بگو) آیا پیامبر(ص) خودش به خودش می‌گوید بگو؟! و ماموریت می‌دهد؟! یا همه این ها کلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمی‌گذارد که قرآن می‌فرماید که همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یک بلندگوست بلکه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.

د) بارها می‌شد که نزول وحی تاخیر می‌افتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار می‌گرفت و در انتظار نزول وحی می‌نشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت‌المقدس به سوی کعبه که قرآن می‌فرماید: "قد نری تقلب وجهک فی‌السماء..." ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان می‌نگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اکنون به تو اعلام می‌کنیم) ما تو را به سوی قبله‌ای باز می‌گردانیم که از آن خشنود شوی (بقره، آیه 144). آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش می‌نشست، یا "لایه‌ای" از وجود او منتظر "لایه" دیگری بود این به طنز شبیه‌تر است تا به یک واقعیت!

هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد که اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن (آل‌عمران، آیه 61) آیا پیامبر(ص) به خودش دستور مباهله می‌دهد و از این صریح‌تر این که گروهی به پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بت‌های آنها نکند آیه نازل شد و فرمود: "قل ما یکون لی أن ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی إنی اخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم" من هرگز نمی‌توانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی که بر من می‌شود پیروی می کنم". ( یونس ، آیه 15)

خلاصه این که یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذبالله باید با مشرکان مکه هم‌صدا شد و گفت: "افتری علی الله کذبا، او فقط افترا به خداوند می بندد".(مومنون ، آیه 38)

3-این تعبیر زشت که "فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(ص) تغییر می‌کند هرگاه روح پیامبر(ص) در اوج باشد قرآن فصیح‌تر می‌شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا" آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سوال نمی‌برد و در سر حد اشعار شاعران تنزل نمی‌دهد که گاه ذوق آنها گل می‌کرد و بهترین اشعار را می‌سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی!

4-از آن زشت تر این که گفته شود آیات قرآن حتی در مسایلی مربوط به معاد و نعمت‌های بهشتی رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است "حور مقصورات فی‌الخیام" (الرحمن، آیه 72) واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر(ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!

با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی می‌ماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد می‌نویسند و به نتایج آن نمی‌اندیشند؟!

5-از همه زشت‌تر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر(ص) در مسایل مربوط به "دانش‌های غیردینی" است که گفته شود چون علم پیامبر(ص) در مسایل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.

اگر –العیاذ بالله – احتمال خطا حتی در یک آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه کسی می‌تواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تکیه کند چرا کسی که دم از اسلام می‌زند و خود را مسلمان و پایبند به احکام اسلام می‌شمرد، این گونه بی‌محابا به قرآن نسبت ناروا می‌دهد و به آثار شوم گفته‌های خود فکر نمی‌کند؟

بزرگان علمای شیعه تاکید می‌کنند که معصوم بودن پیامبر(ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع می‌شود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا).

بلکه به عکس، ما در آیات فراوان مطالبی می‌بینیم که کاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است اولا قرآن می گوید: "لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید" هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمی‌گیرد (زیرا) از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است" (فصلت، آیه 42)

ثانیا: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیات بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود و مطالب آن "ماه" و "خورشید" را در دل افلاک که مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخکوب می‌دانستند و می‌گفتند افلاک پوست پیازی حرکت می‌کند نه ماه و خورشید در حالی که قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا "شناور" شمرده و می‌فرماید: "وکل فی فلک یسبحون" این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان هیات کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت.

و نیز بر طبق هیات بطلمیوس زمین مرکز عالم و ثابت و بی‌حرکت بود و در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بی سر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است و می‌گوید "و تری الجبال تحسبها جامده و هی ثمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن کل شیء إنه خبیر بما تفعلون" (نمل، آیه 88) کسانی که گمان می‌برند آیه مربوط به دگرگونی‌های آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است نه به هم خوردن جهان.

حرکت زمین مطلبی است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه می‌دهند که اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کرده‌ایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر(ص) به میان آورند همان قرآنی که به گفته رسول‌الله (ص) دریای بیکرانی است که شگفتی‌هایش احصا نمی‌شود و مطالب بدیعش کهنه نمی‌گردد (لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه ) و به گفته امیرمومنان در نهج‌البلاغه بهار دلها و چشمه‌های جوشان علم در آن است (فیه ربیع‌القلب وینابیع العلم) زهی بی‌انصافی!

چرا در زمانی که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اکرم(ص) را هدف تیرهای هتک و افترا و توهین قرار داده‌اند در داخل نیز سخنانی گفته می‌شود و قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال می‌برد.

به هر حال لازم است از گفته‌های خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بکوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید."


تحول بزرگ اقتصادی در سال 1387

سیاست ,     نظر

همانطور که در خبرها آمده بود رئیس جمهور در پیام نوروزی خود از اجرای طرح بزرگ تحول اقتصاد کشور برای ریشه کن کردن نابسامانی‌های موجود اقتصادی در سال 1387خبر داد. که این طرح با محور هدفمند کردن یارانه ها خواهد بود.

رئیس جمهور در پیام نوروزی خود از اجرای طرح بزرگ تحول اقتصاد کشور برای ریشه کن کردن نابسامانی‌های موجود اقتصادی در سال 1387خبر داد.

با توجه به این که یکی از مشکلات اصلی اقتصادی در دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی هدفمند کردن یارانه ها بود، احتمالا بر این اساس محور تحول بزرگ اقتصادی یاد شده از سوی احمدی نژاد هدفمند کردن یارانه ها در جهت بهره گیری اقشار کم درآمد و محروم خواهد بود.

یکی از مشکلات یارانه ها در کشور این است که افراد دارا بیشتر از اقشار با درآمد پایین از آن بهره می برند و از مدت ها دولت ها به دنبال اجرای طرحی برای هدفمند کردن این یارانه ها بودند، اما اجرایی نشد که دولت نهم قصد دارد با برنامه ریزی در این زمینه به این سمت حرکت کند.

در ویرایش های اولیه طرح ، پیش بینی شده با حذف یارانه های موجود ، مبلغ این یارانه بطور مستقیم ، نقدی و سرانه بین همه اتباع ایران توزیع شود. یک بررسی اولیه، مبلغ قابل توزیع در سال 87 را حدود 50 هزار تومان برای هر نفر در ماه برآورد کرده است.

بسیاری از کارشناسان افتصادی معتقدند، هدفمندشدن یارانه ها در صورتی قابل اجراست که گروه‏های هدف طرح کاملا قابل شناسایی باشند. مدافعان طرح نقدی کردن یارانه ها، اجرای سهام عدالت را به عنوان دلیلی برای قابل شناسایی بودن گروه های درآمدی هدف عنوان می کنند و معقتدند بانک داده ی حاصل از اجرای طرح سهام عدالت می تواند به عنوان بستر اطلاعاتی شناسایی گروه های هدف در طرح نقدی کردن یارانه ها مورد استفاده واقع شود.
از سوی دیگر، خطرات تورمی هدفمند کردن یارانه‏ها در صورت انتخاب گزینه توزیع نقدی یارانه ها از جمله نکاتی است که دولت را در نهایی و اعلام کردن این طرح دچار تردید کرده است.

همچنین خاطره بد عمومی از نقدی کردن یارانه ها در زمان دولت سازندگی باعث شده تصمیم گیری در دولت برای تصویب نهایی طرح نقدی کردن یارانه ها با کندی و تردید روبرد. در سال 1369 دولت آقای هاشمی رفسنجانی یارانه گوشت مرغ را به بهانه نقدی کردن یارانه ها حذف کرد و خاطره بدی در افکار عمومی از نقدی کردن یارانه ها بر جا گذاشت.

آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، تاخیر در هدفمندکردن یارانه ها را از جمله ناکامی های دولت خود برشمرده بود. 
انتظار می رود این طرح در صورت اجرا، شکست یا موفقیت، تاثیرات قابل توجهی بر اقتصاد و نیز عرصه سیاسی داشته باشد و به خبر سال 87 تبدیل شود.


کرباسچی : خودمان را گول نزنیم...

سیاست ,     نظر

دبیرکل حزب کارگزاران در سرمقاله امروز ارگان خود به صراحت به شکست در انتخابات اعتراف کرد و با انتقاد از اینکه اصلاح طلبان پس از باخت در هر انتخابات رقیب را به تقلب متهم می کنند، پیشنهاد کرد اصلاح طلبان با حذف گروههای کوچک، آرمانگرا و تفرقه افکن، به سمت ایجاد جبهه ای واحد و بزرگ برای انسجام سازمانی حرکت کنند.

 

غلامحسین کرباسچی در ابتدای این یادداشت با اشاره به برگزاری انتخابات 24 اسفند نوشت: انتخابات هشتمین دوره مجلس در هفته‌ای که گذشت، برگزار شد. سرانجام 24 اسفند آمد و رفت و در این میان و مطابق با روال متعارف، پیش از انتخابات فضای موجود به شیون‌ ردصلاحیت‌ها و در روزهای باقیمانده تا انتخابات به تلاش و تمنای رای از مردم، در روز انتخابات و عرصه رقابت به دل‌نگرانی یا دلخوشی از پیروزی و پس از آن به فغان و فریاد تقلب و تغییر آرا و آمار گذشت.

 

وی با بیان اینکه اگر اصلاح طلبان به دور از رویکردهای احساسی، با تحلیلی آماری نتایج انتخابات را بررسی کنند، از بدبینی، تعجب و تأسفشان کاسته می شود، به آراء اصولگرایان در این انتخابات و انتخابات های گذشته اشاره کرد و افزود: از سوی دیگر طرف مقابل (جناح چپ) که از بقیه آرای جامعه پشتیبانی می‌گیرند نیز در شرایطی مانند امروز نباید به‌طور مداوم به تقلب، تعجب و بدبینی به شورای نگهبان یا وزارت کشور بیندیشند و دیدگاه‌هایی از این دست را در جامعه رواج دهند. در همه دوره‌های گذشته و برگزاری انتخابات مشابه در کشور (برای مثال در دوران مدیریت آقایان ناطق، محتشمی‌پور، نوری، بشارتی، موسوی‌لاری و پورمحمدی) همواره کسانی که در جریان مسوولیت اجرای انتخابات بوده‌اند با تمام وجود از صحت انتخابات دفاع کرده و می‌کنند، این در حالی است که در سوی دیگر موضوع یا شورای نگهبان یا نمایندگان منتخبانی قرار دارند که این رویکرد مسوولان را تخطئه و آنها را به وقوع تقلب و خلاف متهم می‌کنند. یک‌بار باید بپذیریم که فراتر از این جریان‌سازی‌ها با استناد به آمار و ارقام و... نتایج را تحلیل کنیم و در مسیر انجام انتخابات قانون را دنبال کرده و درصدد رفع نابسامانی احتمالی با استفاده از راهکارهای قانونی موجود برآییم.
کرباسچی در بخش دیگری از این نوشته با اذعان به ناتوانی اصلاح طلبان در متقاعد ساختن رأی دهندگان اضافه کرد: واقعیت این است که در برابر جناح رقیب، با همه تلاش‌هایی که به‌کار بستیم در این دوره از انتخابات نتوانستیم بیش از 30 درصد رای‌دهندگان را برای مشارکت به حرکت درآوریم. آنها نیز با وجود لیست‌های متعدد و عدم انسجام، رای خود را بین نامزدهای زیادی شکستند و نتیجه‌ای که حاصل شد را رقم زدند.

این روزها بسیاری از افراد سر خود را زیر برف کرده و حتی با گول زدن خود از ((لبخند مردم به اصلاحات)) یا ((پیروزی اصلاحات)) نام برده اند و لبخند را بر لبان دوستان نشانده اند . اصلاح طلبان همانند آقای کرباسچی باید این واقعیت را بپذیرند که فعلا مقبول مردم واقع نشده اند و با چسباندن انگ های مختلف که اتفاقا به مذاق دشمنان هم خوش آمده و با به به و چه چه از آن استقبال کرده اند کاری پیش نمیبرند . وقتی مجلس آلمان قبل از انتخابات از اصلاح طلبان حمایت میکند و یا وقتی بوش و هم پیمانان او از اصلاح طلبان حمایت میکنند واضح است که در صورت عدم پیروزی آنها ، برگزارکنندگان انتخابات  را به تقلب و نمایشی بودن متهم نمایند .

بهار طبیعت از راه رسید چه زیباست که دلهایمان را هم بهاری کنیم به هم مهر و عطوفت بورزیم و به رای و خواست مردم احترام بگذاریم هر انتخاباتی دچار کم و کاستی ها است و مطمئنا انسان ممکن الخطاست . دقت کنیم اگر همه چیز را فقط برای ارضای نفس خود به زیر سوال ببریم زمانی خود مان نیز زیر سوال خواهیم رفت . آن شخصی که الان رای نیاورده چه بسا چند سال دیگر جزو برگزار کنندگان انتخابات باشد و اروز خود او نیز علی رغم سختی و زحمات جهت صیانت از رای مردم به تقلب متهم میشود ...

آرزو و دعا میکنم سال جدید سالی توام با صفا و صمیمت و سلامتی و بهروزی برای تمامی مسلمانان عالم باشد . انشاء الله سال جدید سال ظهور یوسف زهرا (عج) و سال رهایی مستضعفان عالم از جمله مردم مظلوم فلسطین و عراق و افغانستان و ... از زیر یوغ استکبار و ایادی صهیونیستش قرار گیرد . موفق و موید باشید


دروغها بر ملا می شود ...

سیاست ,     نظر

خبرگزاری فارس: در پی پس گرفتن امضای برخی هنرمندان در حمایت از ائتلاف اصلاح طلبان نشست ویژه‌ای با حضور خاتمی در منزل منیژه حکمت برگزار شد.
در این نشست که سه‌شنبه شب و با حضور سیدمحمد خاتمی، احمد مسجدجامعی و محمدحسین بهشتی در منزل منیژه حکمت کارگردان زن سینمای ایران برگزار شد، وضعیت حمایت و پس گرفته شدن برخی امضاها مربوط به حمایت هنرمندان از ائتلاف اصلاح‌طلبان مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این نشست علیرغم دعوت، تعدادی از هنرمندان باسابقه کشور، جمعی از آنان حاضر به حضور در این نشست نشدند.
چند روز پیش نامه‌ای با عنوان حمایت 170 نفر از هنرمندان برجسته کشور از ائتلاف اصلاح‌طلبان در هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی منتشر شد که پس از آن تعدادی از این هنرمندان با پس گرفتن امضای خود، حمایت خود را از این ائتلاف تکذیب کردند.
همچنین قرار بود عصر امروز تعدادی از هنرمندان با فراخوانی ائتلاف اصلاح‌طلبان در چهارراه ولی‌عصر مقابل تئاتر شهر جمع شوند که هیچ‌کدام از هنرمندان به این دعوت پاسخ ندادند.

                                                               *****************************************

«پرویز پرستویی» هم امضای فهرست حمایت از اصلاح‌طلبان را تکذیب کرد

خبرگزاری فارس: پرویز پرستویی ضمن انتقاد شدید از منیژه حکمت گفت: بنده اصلا ذهنیت ایشان را قبول ندارم و فکر می‌کنم ملت ایران با این اتفاقات که در این 20 و چند ساله افتاده‌ است، آنقدر درک و دریافت دارند که بدانند چه نماینده‌ای را انتخاب کنند.

 


«پرویز پرستویی» اظهار داشت: دیشب متوجه شدم، خانم حکمت نامه‌ای بلند بالا منتشر کرده‌اند و انتقاداتی هم به انتخابات داشته‌اند و آورده‌اند که به حمایت از آقای خاتمی به جناح چپ رای بدهیم.
پرستویی خاطر نشان کرد: حدود یک ماه به همراه گروه تولید «کتاب قانون» در جنوب لبنان کار می‌کردم و از زمانی هم که به ایران برگشتیم یک روز فراغت نداشتم و زمانی هم که کارم تمام می‌شد، حتی فرصت این را نداشتم که روزنامه بخوانم یا تلویزیون ببینم، اما از اخبار مطلع بودم. وی ادامه داد: منظورم این است که زمانی کار می‌کنم،کاملا روی کارم متمرکز هستم.
پرستویی  گفت: بنده به عنوان پرویز پرستویی، ارادت ویژه‌ای به جناب آقای خاتمی دارم اما باید بگویم که در این مدت کاملا درگیر کار بوده‌ام و بنده، به همراه آقای میری و اعضای پروژه «کتاب قانون» از این نامه بی خبر بوده‌ایم.
پرستویی تصریح کرد: منیژه حکمت حق ندارد از جانب من که 52 سال سن دارم و از اول در جریان تمام اتفاقات انقلاب بوده‌ام، تصمیمی بگیرد و من هرگز اختیارم را به دست ایشان نمی‌دهم.
این بازیگر سینما،تئاتر و تلویزیون به فارس گفت: اگر خانم منیژه حکمت اخلاق حرفه‌ای را رعایت می‌کردند، صحیح‌ این بود که با من مستقیما تماس می‌گرفتند و بعد ذهنیت خودشان را به مطبوعات انتقال می‌دادند.
وی در ادامه افزود: بنده اصلا ذهنیت ایشان را قبول ندارم و فکر می‌کنم ملت ایران با این اتفاقات که در این 20 و چند ساله افتاده‌ است، آنقدر درک و دریافت دارند که بدانند چه نماینده‌ای را انتخاب کنند یا اصلا رای بدهند یا نه...
پرستویی گفت: من به هر حال با چشم باز در این مملکت زندگی کرده‌ام و شخصا بلدم راجع به خودم تصمیم بگیرم که به کسی رأی بدهم یا ندهم و هرگز اختیارم را نمی‌دهم به دست خانم حکمت که ایشان برای من تصمیم بگیرند.
وی افزود: شاید بعضی‌ها می‌خواهند به چهره اپوزیسیون تبدیل شوند اما من هرگز حاضر نیستم نردبانی بشوم برای دیگری. من در این مملکت زندگی می‌کنم و پرونده‌ام مشخص است و نمی‌خواهم بگویم، چه کرده‌ام و چه نکرده‌ام.
پرستویی افزود:بنده از ابتدا در جریان انقلاب اسلامی بوده‌ام و این استقلال را دارم که به چه جناحی رای بدهم. متأسفم که خانم حکمت از جانب خودشان نامه‌ای می‌نویسد و یکسری اسامی را‌ زیر آن درج می‌کنند و می‌خواهد برای خودش حرکت انقلابی کند.
وی گفت: این مسئله باید با من در میان گذاشته می‌شد در حالی که ایشان اصلا با من تماس نگرفت. راستش من وقتی این مسئله را شنیدم روی صحنه تمرکزم را از دست دادم.
پرستویی در ادامه گفت:برخلاف شائبه‌ها و حرف‌ها ، بحث من بحث ترس نیست چون من به جز خدا از احدی نمی‌ترسم و این مسئله برخورنده است. من می‌گویم اگر کسی به یاری دیگری نیاز دارد، باید مطرح کند.اگر خانم حکمت سندی دارند که من در راستای خط فکری ایشان هستم و این نامه‌ را امضاء کرده‌ام، در روزنامه‌ها منتشر کند. راستش من اصلا راستای فکری ایشان را نمی‌دانم.
دبیر جشن یازدهم سینمای ایران تاکید کرد: مطالبی که گفتم اصلا خطاب به آقای خاتمی نیست، چرا که شخصا به ایشان ارادت دارم اما کسی که می‌خواهد نامه‌ای بنویسد باید با کسانی که می‌خواهند آن را امضاء کنند، تک تک تماس بگیرد و مستقیما چک کند و در میان بگذارد تا ببیند طرف مقابل اصلا موافق چنین نامه‌ای است یاخیر.
بازیگر آژانس شیشه‌ای همچنین افزود: امر انتخاب،امری طبیعی است و در هر جای دنیا،مردم برای سرنوشت خودشان رای می‌دهند، ما هم رأی خواهیم داد ولی اینکه به چه کسی رای می‌دهیم یا رای نمی‌دهیم، بحث شخصی است. هرکسی اختیار دارد که به هر کسی که خواست رای بدهد.


خاتمی و مشارکت در قهقرا....

سیاست ,     نظر

یکی از فعالان حزب مشارکت که نخواست نامش فاش شود درباره دیدار محمد رضا خاتمی با سفیر آلمان ضمن اعتراض به لاقیدی تشکیلاتی در این حزب و عدم رعایت منافع ملی توسط برخی اعضای ارشد آن ، گوشه هایی از این مسائل را افشا کرد.

وی با اشاره به بازداشت یک عضو وابسته به سازمان منافقین در شاخه جوانان حزب مشارکت از سوی نیروهای امنیتی ، تصریح کرد:
« متاسفانه گردانندگان حزب ، به بهانه تکثرگرایی عملا" حزب را به تشکیلات بی در و پیکری تبدیل کرده اند که عناصر وابسته به سایر گروه ها و حتی منافقین به راحتی در آن نفوذ می کنند.»

وی افزود:« متاسفانه این امر در درجه اول ناشی از بی توجهی برخی مسئولان ارشد حزب به منافع ملی است و زمانی که این اعضای برجسته به صورت محرمانه با برخی سفرای خارجی که سیاست های ضدایرانی دارند به گفتگو می نشینند،اعضای جوان تر به راحتی جذب جاهای دیگر می شوند و آنچه عملا" در این میان پایمال می شود منافع ملی و مصالح ایرانیانی است که این همه از آنها دم می زنیم.»

این عضو حزب مشارکت با تاکید بر اینکه تعداد قابل ملاحظه ای از نیروهای متعهد حزب از این رویه ناراضی اند ، به دیدار محرمانه چندی پیش دبیر کل سابق حزب مشارکت و عضو شورای مرکزی فعلی آن با سفیر آلمان در تهران اشاره کرد و گفت: « زمانی که برخی مطالب رد و بدل شده در این ملاقات محرمانه را از یکی از دوستان حزبی شنیدم و از اینکه شخصیتی چون رضا خاتمی اینگونه سفره دل را مقابل یک سفیر خارجی باز کرده ، شوکه شدم.»
این عضو حزب مشارکت درباره محتوای این دیدار گفت : « در این دیدار که پیش از صدور قطعنامه سوم شورای امنیت علیه ایران انجام شده ، محمدرضا خاتمی با بی صبری از سفیر آلمان می پرسد که پرونده هسته ای ایران و قطعنامه سوم به کجا رسید و سفیر با خنده در پاسخ می گوید که نگران نباشید ما تصمیم خودمان را گرفته ایم درست است که تصویب قطعنامه علیه ایران قدری طول کشید اما مطمئن باشید که بالاخره صادر می شود.»

وی افزود:« خاتمی همچنین در این ملاقات محرمانه ، با طرح این موضوع که تحریم ها ی خارجی جواب داده و با آشکار شدن مشکلات اقتصادی احمدی نژاد پایگاه خود را از دست داده است ، خطاب به سفیر آلمان می گوید که بزرگترین چیزی که می تواند احمدی نژاد را سرپا نگه دارد و حتی در انتخابات ریاست جمهوری آینده موجب انتخاب دوباره او شود ، پیروزی در پرونده هسته ای است که غرب باید در این باره چاره ای بیندیشد.»

این فعال عضو حزب مشارکت افزود:« در این ملاقات سفیر آلمان از رضا خاتمی می پرسد که چرا چهره اصلاح طلبی مثل کروبی که رئیس مجلس ششم بوده در انتخابات اخیر با سایر اصلاح طلبان همراه نشده است؟ خاتمی در پاسخ می گوید که کروبی از روز اول هم اصلاح طلب نبوده بلکه بیشتر یک فرصت طلب است . اروپایی ها نباید خیلی روی آدمی مثل کروبی حساب باز کنند»

وی ادامه داد: « رضا خاتمی با ابراز ناراحتی از مواضع کروبی تاکید می کند که کروبی چون می خواهد در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت کند به ابزار دست جریان ضد اصلاحات تبدیل شده تا بتواند رضایت مسئولان ارشد را برای حضور در انتخابات آینده به دست آورد.»

وی افزود: « در پایان این دیدار ، سفیر آلمان ضمن ابراز امیدواری برای پیروزی هر چه نزدیک تر حزب مشارکت ، یک هدیه قیمتی هم به رضا خاتمی اهدا کرد.»

این فعال حزب مشارکت همچنین یادآور شد: « در جریان تحصن نمایندگان مجلس ششم در سال 82 که در اعتراض به رد صلاحیت های صورت گرفته توسط شورای نگهبان انجام شد ، سفیر آلمان ضمن حضور در جمع نمایندگان متحصن حمایت خود را از اقدام آنان اعلام کرد. »
                                                        *******************************
                            اینهم دفتر منیژه حکمت-کارگردان فیلم زندان زنان- که  دفتر سینمایی خود را به ستاد حمایت
                                                  از ائتلاف اصلاح طلبان و یاران خاتمی، تبدیل کرد. 

 
 
 
 
اگه نگوئید اینها هم ساختگی است به حجاب ها دقت کنید!!!

نقد نظریه جدید سروش از زبان آیت الله سبحانی

سیاست ,     نظر
در اوج اسلام‌ستیزی غربیان، که دیروز رسانه‌های هلندی، و امروز رسانه‌های دانمارکی جلودار آن هستند گزارش می‌رسد که گروهی در کشور دوم، از طریق هنرهای تجسمی به اسلام‌ستیزی برخاسته و می‌خواهند از طریق کاریکاتورهای موهن و نمایش فیلم، پیامبر و قرآن را در انظار جهانیان نازیبا سازند، در چنین شرایط و اوضاع، مصاحبه‌ای از آقای عبدالکریم سروش خواندم که در سایت «آفتاب نیوز» به تاریخ 14 بهمن 86 به نقل از رادیو هلند، بخش عربی، و ترجمه فارسی آن در رادیو زمانه آمده بود.
 من نمی‌توانم بدون دلیل قاطع بگویم آنچه در این مصابحه خواندم نظریه صددرصد خود اوست، ولی سکوت او را می‌توانم گناهی نابخشودنی در مقابل این گزارش به شمار آورم. در شرایطی که ملحدان غرب کمر به اسلام‌ستیزی و منزوی ساختن مسلمانان بسته‌اند، فردی که در محیط اسلامی و در میان علما و دانشمندان پرورش یافته و مدت‌ها سخنان او زینت‌بخش رسانه‌های ایرانی بوده، سخنانی به زبان آورد که نتیجه آن این است که قرآن موجود، ساخته و پرداخته ذهن پیامبر است! و پیامبر در آفرینش قرآن، نقش محوری داشته است!
در آذرماه 84 نامه سرگشاده‌ای به آقای سروش نوشته و در آنجا لغزش‌های او را در مسئله امامت و خلافت گوشزد کردم و بار دیگر از او درخواست نمودم که به آغوش ملت اسلامی و بالأخص علما و حوزه‌های علمیه باز گردد و بداند که این نوع سروصداها و هیاهوها زودگذر است و به سان موج دریا، پس از اندی خاموش می‌شود، و آنچه باقی می‌ماند، همان حق و حقیقت است و تصور می‌کردم که این نامه پدرانه درباره او مؤثر افتد. کسانی که این نامه را خوانده بودند، از نگارش آن، اظهار رضایت می‌کردند، ولی مصاحبه او درباره قرآن، بر تأسف و تأثرم افزود، و با خود فکر کردم که زاویه انحراف روز به روز بیشتر می‌شود و این سؤال به ذهنم رسید که چه عاملی در کار است که از این فرد دست‌پرورده حوزه و دانشگاه، چنین بهره‌کشی می‌کنند؟ او با آن چهره نورانی، و بیان شیرین، روزگاری مدرس نهج‌البلاغه بود. خطبه‌‌ همام را به نحو دلپذیری تفسیر می‌کرد، چه شد که از این گروه این همه فاصله گرفت.
از این مقدمه بگذرم، و با نگارش این نامه و نقد اندیشه او، روزنه امید به اصلاح او را بار دیگر باز بگذارم، به امید آن که با خواندن این نامه، بار دیگر به آغوش امت اسلامی باز گردد.
مکتب شک یا «سوفیسم»
در قرن پنجم قبل از میلاد، در یونان باستان، گروهی به مکتب شک در همه چیز، حتی در وجود خود، و وجود خارج از خود روی آورده و افکار و عقاید عجیبی را از خود ارائه کردند. رشد اندیشه سفسطی مدتی بر تفکر یونانی غلبه کرد، لکن به وسیله حکیمان و اندیشمندان بزرگی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو به عمر آن خاتمه داده شد، زیرا مغلطه‌های آنان را آشکار ساخته و به بیماری سفسطه پایان بخشیدند. ارسطو با تدوین منطق، توانست یک نوع نظم فکری واقع گرایانه به بشر تقدیم کند، با این که اندیشمندان یاد شده خدمات ارزنده‌ای به تفکر بشری تقدیم کند، با این که اندیشمندان یاد شده خدمات ارزنده‌ای به تفکر بشری تقدیم نمودند، ولی چیزی نگذشت که مکتب دیگری به نام مکتب «لا ادری» به وسیله پیرهون (365-275م) پی‌ریزی شد و مکتب انکار واقعیات به مذهب شک مطلق تبدیل گشت، ولی آن نیز دیری نپایید و به تاریخ پیوست.
فلاسفه اسلام مانند شیخ‌الرئیس و پس از آن صدرالمتألهین دراین باره سخنان شیوایی دارند که علاقه‌مندان می‌توانند در این مورد به کتاب «شناخت در فلسفه اسلامی» از این قلم مراجعه کنند.
در خیزش اخیر غرب، بار دیگر مکتب تشکیک به صورت‌های «علمی‌ نما» ظاهر گشت و همت گروهی از فلاسفه غرب، براین شد که به جای این که بربنای رصین فلسفه، طبقه‌ای بیفزایند، کوشش کردند که بار دیگر همه این بنا را فرو ریزند و هنر آنان این شد که همه جا در شک و تردید سخن بگویند و به قول فروغی «هنر فیلسوفان انگلیسی جز این نبود که بنای رفیع فلسفه را که تا آن زمان برپا شده بود فرو ریزند، بی‌ آن که چیزی به آن بیفزایند.»
جای سخن نیست که شک، گاهی گذرگاه یقین است و تا انسان شک نکند به یقین نمی‌رسد ولی شکی زیباست که پل یقین باشد و به اصطلاح گذرگاه باشد نه اقامتگاه، ولی متأسفانه شک این گروه اقامتگاه است، نه معبر و گذرگاه.
بیماری دیگری که زاییده همین تفکر شک‌گرایی است، طرح نظریه، بدون این که کوچکترین دلیل و برهان، به همراه آن باشد، و هرگاه سؤال شود دلیل شما براین گفتار چیست؟ می‌گوید: «I think» ( من فکر می‌کنم). اما شما چرا چنین فکر می‌کنید؟ به چه دلیل؟ سؤال از دلیل و برهان ممنوع است!!
شیخ‌الرئیس می‌فرماید: هر فردی گفتار کسی را بدون دلیل و برهان بپذیرد، او از فطرت انسانی منسلخ شده است، ولی متأسفانه این بیماری (طرح نظریه بدون دلیل) آن هم با یک رشته سخنان حماسی به تدریج گسترش پیدا کرده در حالی که منطق قرآن این است: «قُلْ هاتُوا بُرْهانکُمْ».
جناب سروش در آن بحث پیشین (بحث امامت و خلافت) درباره امامان بی‌مهری کردند ولی در این‌جا گام فراتر نهاده به حریم وحی و قرآن بی‌مهری ورزیده‌اند، و من از خدا می‌خواهم که وی در این حد توقف کند و گام فراتر ننهد، که مبادا سعادت اخروی او (که قطعاً خواستار جدی آن است بیش از این به خطر بیفتد.)
* خلاصه نظریه
حقیقت این است که او در بیان نظریه خود دچار اختلاف و تناقض‌گویی می‌شود و نمی‌توان اطراف آن را در نقطه‌ای و به صورت نظریه واحدی گردآوردف و به اصطلاح آن چنان به نعل و به میخ می‌زند که اگر به نقطه‌ای اعتراض شود، بتواند از آن بگریزد. اینک سخنان او را در چند فراز نقل می‌کنم:
1. تجربه‌ای به سان تجربه شعرا
دکتر سروش می‌گوید: وحی، الهام است و این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند، هرچند پیامبر آن را در سطح بالاتری تجربه می‌کند، و در روزگار مدرن ما، وحی را با استفاده از استعاره شعری می‌فهمیم، چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است وحی بالاترین درجه شعر است.
* تحلیل
این نظریه، نظریه جدیدی نیست، بلکه همان است که مشرکان مکه، قرآن را از این راه تفسیر می‌کردند و می‌گفتند: همان‌طور که امرؤ القیس در پرتو الهام، معانی و الفاظ را می‌آفریند، محمد نیز از همین طریق، آفریننده معانی و الفاظ آیات است. مسلماً مقصود آنان از شعر، شعر منظوم نیست، بلکه یافته و تخیلات انسان از طریق تفکر چه در قالب نظم و چه در قالب نثر. قرآن این نظریه را از آنان نقل می‌کند و به نقد آن می‌پردازد:
«وَ یَقُولُونَ أإنّنا لتارکُوا آلهتنا لشاعرٍ مَجْنُون» (صافات/ 36).
«می‌گویند: آیا ما خدایان خود را به خاطر یک شاعر دیوانه رها می‌کنیم؟!».
و نیز می‌فرماید:
«أَمْ یَقُولون شاعر نتربّص به رَیب المَنُون» (طور / 52)
«می‌گویند: او شاعر است و ما در انتظار مرگ او هستیم».
و گاهی قرآن را از سه راه توجیه می‌کردند و آن را ساخته فکر پیامبر دانسته، گاهی می‌گفتند: افکار پراکنده است و گاهی می‌گفتند به خدا دروغ بسته و سرانجام می‌گفتند: شاعری است که تخیلات خود را در این قالبها ریخته است:
«بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحلام بَل افتراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ» (انبیا / 5).
«بلکه می‌گفتند: افکار آشفته‌ای است، بلکه آن را به دروغ ساخته و پرداخته است، بلکه او شاعری بیش نیست».
 قرآن در نقد این نظریه می‌گوید:
«وَمَا هُوَ بِقَول شاعرٍ قَلیلاً ما تُؤْمِنُون» (حاقه/ 41).
«‌آن سخن شاعری نیست، شما اندک ایمان می‌آورید».
و در آیه دیگری می‌فرماید:
«وَمَا عَلّمْناهُ الشعْر وَما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إلاّ ذِکرٌ وَ قُرآن مُبین» (یس/ 69)
«ما به او شعر نیاموختیم و سزوار او هم نیست، و آن، جز یادآوری و قرآنی آشکار نیست».
بالأخره آنان، پیامبر را با شعرا در یک صف قرار داده بودند، محتوای نظریه مورد بحث نیز بیش از این نیست، هرچند کلمه «در سطح بالاتری» را به آن افزوده است، ولی مجموعاً از یک منشأ سرچشمه می‌گیرد.
اگر می‌گوید: شعرا از خود، الهام می‌گرفتند ولی پیامبر از مقام ربوبی الهام می‌گرفت، در این صورت، عطف این دو به هم، عطف مباین به مباین است و در نتجیه تشبیه مخّل و ناروا می‌باشد.
از این بگذریم، بالأخره این نظریه چه دلیلی دارد؟ آیا شاهدی هم بر آن دارید؟ متأسفانه این مصاحبه، سرتاسر، طرح یک رشته تصورات و مفاهیم است بی‌‌آن که برای اثبات آن دلیلی اقامه شود. اگر واقعاً قرآن در حد یک اندیشه شعری هرچند در سطح بالاتر است، پس چرا تحدّی کرده ولو با آوردن یک سوره؟. کدام شاعر در طول عمر خود، تحّدی می‌کند و می‌گوید: احدی نمی‌تواند تا روز رستاخیز غزلی مانند غزل‌های من بیاورد؟
در اینجا باز می‌توان به صاحب این نظریه گفت: همین تفسیر و توجیه شما درباره قرآن جز یک نوع تجربه شعری چیزی دیگری نیست، یعنی نفس شما این اندیشه را پرورش داده و بر صحفه ذهن آورده و بر نوک قلم و سر زبان جاری ساخته است، بی‌آنکه واقعیتی در پشت آن نهفته باشد.
اگر واقعاً شعر و شاعری و آنچه در این ردیف است، فاقد ارزش جادوانه است، سخن شما نیز از همین سنج است.ادامه مطلب...