کوفه ی نامرد
به شما حمله می کنند ، شما حمله نمی کنید ؟
با شما می جنگند ، شما نمی جنگید ؟!
این گونه معصیت خدا می شود و شما رضایت می دهید ؟
وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می دهم می گویید هوا گرم است ، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد.
و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می دهم ، می گوئید : هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود.
همه ی این بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود. وقتی شما از گرما و سرما فرار می کنید ، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید!
ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد!
چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم !
شناسایی شما - سوگند به خدا_ که جز پشیمانی حاصلی نداشت ، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد.
خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون ، و سینه ام از خشم شما مالامال است!
کاسه های غم و اندوه را ، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری ، رای و تدبیر مرا تباه کردید.
....
اینها ناله های علی بود با مردم نامرد کوفه ...
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی مسلم را تک و تنها در کوفه ببینی ؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی بستن راه بر حرم رسول الله(ص) را ببینی ؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی نامردی ایشان در کربلا را ببینی؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی تشنگی بچه کوچولوهای حسین را ببینی ؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی ببینی از دوازده هزار نامه !! راستی کوفه چند تا مرد داشت؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی تیر سه شعبه را بر گلوی علی کوچولوی حسین ببینی ؟
علی جان - جانم به فدایت - کجا بودی هل هله و سوت و کفشان را ببینی ؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی حمله به حرم حسین (ع) را ببینی ؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی اسب راندن کوفیان را ببینی ؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی دستهای نازنین عباس را ببینی ؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی سنگ زدن های کوفیان را ببینی ؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی نامردی و نامردمی کوفیان را ببینی؟
علی جان - جانم به قربانت - کجا بودی صدقه دادن کوفیان بر آل محمد (ص) را ببینی؟
راستی حسین جان ! تو که مردم نامرد کوفه را می شناختی ... تو که دیدی کوفه با بابات علی چه کرد !
به اتمام حجت رفتی یا شوق وصل دوست ؟