سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

در عزای مرگ سگ

سیاست ,     نظر

  مردی نادان از جان دادن و مرگ سگ خود گریان شده بود
  از بسیاری اندوه اشک میریخت و می گفت : چه کنم و از
  این پس بی تو چگونه زندگی نمایم ؟ مرد دیگری از کنار او
  می گذشت . پرسید : این گریه و زاری تو برای چیست؟ 
  مرد نادان گفت : سگی دارم دارای خلق بسیــــار نیکو که
  متاسفانه اینک در حال مردن است ، او روز صیـــاد من بود
  شبهـــا پاسبــانم و چشمی تیز بین داشت و دشــمن را 
  می گرفت و دزدان را فراری می داد . 
  مرد گفت : بیماری او چیست ؟ 
  نادان گفت : گرسنگی مفرط !! 
  مرد گفت : صبر کن که خداوند صابران را عوض خواهد داد
  اما بگو در انبان تو چیست ؟ 
  مرد نادان گفت : نان و توشه ی من است که برای قوت
  خویش به دوش می کشم.
  مرد به او گفت : پس چرا از آن به سگ نمی خورانی ؟

  مرد نادان پاسخ داد : آن اندازه مهربان نیستم و من نان جز
  در ازای درهم به کسی نمی دهم ! اما اشک چشم رایگان
  است و آن را به پای سگ می ریزم .
  مرد گفت : خاک بر سرت ! ای متظاهر که پـاره ای نان در 
  نزد تو از اشکهای چشمت بهتر می باشد.  
  این داستان مثنوی را به یاد داشته باشید بدرد میخوره ...
  راستی شنیده ام ذخیره ارزی کشورمان در حساب ذخـیره
  ارزی به ده میلیارد رسیده است . مبارک باشه !!