• وبلاگ : سياست
  • يادداشت : ترس از شكست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + افشين 
    خالد اسلامبولي در قسمتي از وصيت نامه خود نوشته بود : "ما با هم تصميم گرفتيم که فرعون مصر را به قتل برسانيم تا شايد خداوند به خاطر اين کار، ما را از ننگ دوستي با صهيونيست ها که دامن ما را گرفته و فساد روحي و اخلاقي سادات و همسرش را در جامعه علني ساخته است نجات بخشد. اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمّدا رسول الله".

    واقعه ترور انورسادات خائن نزديک ايام عيدقربان سال ?? بود. امام خميني (ره) در قسمتي از پيام خود به مناسبت عيد قربان که در تاريخ ?? مهر ???? صادر شد، فرمودند: "در اين سال، اين عيد براي مسلمانان از آن جهت مبارک تر است که در آستانه آن فرعون مصر رهسپار کوي فرعونيان گرديد"

    ايشان در خرداد ماه ?? هم خطاب به مسلمانان خصوصا ملت مصر تاکيد کردند: " امثال حسني مبارک هم براي شما نفعي ندارند و دين و دنياي شما را تباه مي کنند"

    حضرت روح الله در ?? مرداد ماه سال ?? باز هم تاکيد کردند که : " مسلمانان، حسني مبارک نسخه دوم انورسادات را از خود برانند که اينانند که شما را بازيچه خود قرار داده اند تا متعمدا يا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند."

    امام خميني(ره) گويا روزهايي را که حکومتهاي اسلامي به دنبال رابطه با "حسني مبارک" هستند را مي ديد که ?? مهرماه سال ???? از ملت مصر ميخواست که با اين "حسني" هم مهلت ندهند تا ننگ پيمان با او بر دامن حکومتهاي اسلامي نماند و فرمودند:

    " اين رئيس جمهور تحميلي ثاني(حسني مبارک) که خيال دارد در مصر مثل آن (انورسادات) حکومت کند، و دربست خودش را در اختيار آمريکا گذاشته است، قبل از اينکه به رياست برسد، اعلام همبستگي خودش را با اسرائيل و آمريکا کرده است و نديده است که همانطور که سلف صالحش(انورسادات) به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، با او هم همين عمل را خواهند کرد... ملت مصر ننشيند تا اين قدرت از ابين رفته دوباره دست و پاي خودش را جمع کند ... "

    اما گويا پس از خالد اسلامبولي شهادت طلب ديگري يافت نشد تا فرمان امام را اجرا کرده و کار حسني مبارک را عهم يکسره کند و از ميان ملت مصر، فقط نام خالد اسلامبولي و يارانش براي مجاهدان مسلمان ماندگار شد.
    + افشين 
    جلسات محاکمه چندين بار تشکيل شد و سرانجام پس از گذشت 5 ماه، خالد اسلامبولي و چهار نفر ديگر از يارانش محکوم به اعدام و تيرباران شدند.

    حکم اين پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه روز پنجشنبه 28 فروردين 1361 به اجرا درآمد و بدين ترتيب مرداني به شهادت رسيدند که با ايمان به خداي متعال و در راه اعتلاي کلمه توحيد و برپايي دولت اسلامي، فرعون مصر را به سزاي اعمالش رسانيدند و مردانه در راه هدف مقدس خويش جان باختند.

    رژيم مصر از دادن اجساد اين 5 نفر به خانواده هايشان خودداري کرد و آنها را به طور پنهاني در گورستان ناشناسي به خاک سپرد و خانواده هاي آنها در حالي که به يکديگر تبريک مي گفتند، اعلام داشتند که تسليت کسي را نمي پذيرند، چون فرزندانشان را جزو شهدا مي دانند.
    + افشين 
    خالد نيز با سرعت به طرف سلاح خودکار خود که در جرثقيل قرار داشت رفت و با هدف گيري جايگاه سعي در به هلاکت رساندن تعداد بيشتري از سران رژيم مصر نمود. «عبدالحميد» و «عطا طائل» هم در اين حال به عباس محمد و خالد پيوسته بودند.
    خالد با حمايت همراهانش تا فاصله يك و نيم متري سادات رسيد، در حالي که هيچ وظيفه اي را جز به هلاکت رساندن وي احساس نمي کرد. او به گمان اين که ممکن است سادات لباس ضد گلوله داشته باشد در حد توان به سوي وي تيراندازي کرد تا از نتيجه کار اطمينان يافت. در اين اثنا گارد محافظ سادات که تجهيزات و هزينه اي معادل بيست ميليون دلار صرف آن شده بود، بي هيچ حرکتي شاهد وقوع حادثه بود و هر کدام از نيروهاي آن به دنبال محلي براي پنهان شدن و نجات خود مي گشتند.

    پس از آن که کار به خوبي انجام شد، نيروهاي محافظ به سوي خالد و يارانش تيراندازي کردند که گلوله هايي به شکم خالد و عبدالحميد و عطا اصابت کرد و آنان دستگير شدند.
    + افشين 
    در اين حمله مسلحانه، سادات به همراه هفت تن ديگر به قتل رسيدند و 28 تن ديگر مجروح شدند و اين اولين بار بود که ملت مصر، فرعون را به قتل مي رسانيد.

    به دنبال ترور سادات، مقامهاي امنيتي مصر به دستور حسني مبارک 650 نفر از مسلمانان را که گفته مي شد در قتل انورسادات دست داشتند دستگير کردند.

    پس از بازجويي هاي اوليه، 24 نفر از عوامل اعدام انقلابي سادات در دادگاه نظامي مصر به محاکمه کشيده شدند. متهمان حاضر در جلسه در قفس هاي فولادي نگهداري مي شدند. با ورود متهمان به دادگاه، خالد فرياد کشيد:
    «انا خالد الاسلامبولي، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، في سبيل الله قمنا، لتبغي رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدّين فداء، الله اکبر، لااله الا الله، عليها نحيا و نموت، في سبيلها نجاهد، عليها نلقي الله.»

    در جلسه روز 28 سپتامبر سال 1981 وکلاي مدافع متهمان با طرح اين ادعا که سادات مهدورالدم و ريختن خونش مباح بوده است، دلايل خود را براي اين اقدام انقلابي اعلام کردند. عبدالحليم رمضان، وکيل مدافع خالد اسلامبولي نيز در يکي از جلسات دادگاه نظامي ضمن دفاع محکم و جانانه از متهمان اظهار داشت:
    + افشين 
    «من جز براي رضاي خداوند به اين دادگاه نيامده ام و به دفاع از اين جوانان افتخار مي کنم، چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتاي خيانت بار سادات را که تار و پود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند. اين جوانان همچون حسين و ياران وي هستند که نه براي دنيا، بلکه براي رضاي خداوند در کربلا قيام کردند. اکنون قيام خالد و يارانش قيام حسيني محسوب مي شود که براي دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انساني و رضاي خداوند صورت گرفته است. کار بزرگ آنها، دل تاريک شده ملت مصر را روشني بخشيد. سادات خودش را فرعون مصر مي دانست و به همين سبب جواناني که وي را به جرم فرعون بودن کشته اند، گناهي ندارند و جرمي مرتکب نشده اند، زيرا مقتول خود به جرم خويش اعتراف کرده است.»

    زماني که عبدالحليم رمضان، خالد و يارانش را به امام حسين(ع) و شهداي کربلا تشبيه کرد، تمامي آنها مي گريستند و فرياد الله اکبر سردادند.
    + افشين 
    سه شنبه، 6 اکتبر 1981( 14مهر 1360) ، قاهره، ميدان رژه

    در سالگرد جنگ رمضان 1973، فرعون در جايگاه ويژه خود و ميان دولتمردان مصري نشسته و به نمايش قدرت ارتش مصر مي نگريست و تسليحات روسي، توپ هاي 130 ميليمتري، هواپيماهاي ميراژ، هلي کوپترهاي شنوک و ... از مقابلش مي گذشتند و فرعون، بيش از گذشته راحتي و شيکي لباس فرم خود را که دوخت خياط مخصوصش «پي ير گاردن» در لندن بود حس مي کرد چرا که آن روز برخلاف پيشنهاد همسرش، جليقه ضدگلوله خود را نپوشيده بود.
    + افشين 
    همزمان با رسيدن عقربه هاي ساعت به 12:40، گوينده مراسم اعلام مي کند که نوبت به حرکت يگان هاي حامل توپ 130 ميليمتري رسيده است.

    اولين جرثقيل حامل توپ با رسيدن به مقابل جايگاه از مسير تعيين شده خارج شده و از سمت راست به نزديک ترين فاصله به جايگاه رسيده و ناگهان متوقف مي شود. حاضران ابتدا گمان کردند که به علت نقص فني، جرثقيل از مسير خارج شده است، اما لحظاتي بعد «خالد» با سرعت از جرثقيل پايين پريد و دو بمب دستي را يکي بعد از ديگري به سوي جايگاه پرتاب کرد که هيچ کدام از دو بمب عمل نکردند. در اين بين «حسين عبّاس محمّد» با مسلسل خويش از روي صندلي جرثقيل برخاست و با شدت تمام کلّ جايگاه را به رگبار بست و نخستين گلوله هايش گلوي سادات را هدف قرار داد و با اين گلوله ها بود که تقريباً کار تمام شد.