سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

9 اصل دموکراتها برای مقابله با جمهوری اسلامی

    نظر

حسن عباسی محقق،‌پژوهشگر و استراتژیست پیش از ظهر امروز چهارشنبه در همایش فصل عبرت‌ها و بصیرت‌ها، پاسداشت حماسه 22 خرداد و 22 بهمن که در مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا وسیما در حال برگزاری است، با طرح این سؤال که آیا اتفاقات سال گذشته بر اساس یک طرح از پیش تعیین شده رخ داد یا خیر اظهار داشت: ممکن است یک طرحی درجامعه به صورت عمومی منتشر نشده باشد، اما اطلاعات استراتژیک به معنای این است که دشمن چگونه فکر می‌کند و سؤال دوم این است که دشمن در مورد ماچگونه فکر می‌کند.
وی با بیان اینکه اقدام استراتژیک یعنی اینکه دشمن چه عملیاتی را انجام می‌دهد، افزود:‌مواضع رسمی یک کشور بحثی جداگانه است که باید آن را مجزا از طرح و ایده یک کشور و دولت مورد بررسی قرار داد.
این پژوهشگر در ادامه با بیان اینکه برای بررسی نگاه آمریکا به جمهوری اسلامی باید مراکز استراتژیک این کشور را مورد بررسی قرار داد، گفت: در زمان دولت جمهوری‌خواه، انستیتوی نومحافظه‌کاران آمریکا بارها ایران را مورد خطاب حمله و براندازی قرار داد اما دموکرات‌ها که با شعار جدید سر کار آمدند، می‌بایست با صورت ظاهری جدیدی به مقابله با ایران می‌پرداختند.
عباسی در همین زمینه اضافه کرد:‌علیرغم این مسئله شاهد بودیم که مرکز استراتژیک دموکرات‌ها و مؤسسات وابسته به آن دقیقا چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری سندی را با عنوان «کدام راه به ایران» روی سایت قرار دادند که در آن 9 اصل برای مقابله با جمهوری اسلامی تدوین شده بود.
وی با بیان اینکه این سند توسط 6 استراتژیست برجسته 3 آمریکایی تهیه شده بود، خاطرنشان کرد: دو فصل ابتدایی این سند به راه‌های دیپلماسی اشاره دارد که طی آن باید سیاست هویچ و چماق را با گذاره‌های تشویقی بزرگتر و در صورت ناکامی تهدیدات بزرگ‌تر عملی می‌کرد.
این پژوهشگر با بیان اینکه در این سند اشاره شده که ممکن است اجرای این گزینه 50 سال به طول بیانجامد گفت:‌روش دوم در سند این مرکز استراتژیست برهم زدن نسبت بین هویج بزرگ و چماق بزرگ بوده است که طی آن اتحادیه اروپا باید از حربه‌های مختلفی استفاده می‌کرد اما نهایتا مشخص شد که این روش در مورد ایران عملی نیست.
عباسی با بیان اینکه اصل‌های سوم،چهارم و پنجم این سند به گزینه نظامی اختصاص دارد، یادآور شد: در فصل سوم آمده که ایران باید مانند عراق اشغال شود اما بعد از بررسی‌های انجام شده نتیجه می‌گیرندکه ایران به دلیل گستره زمینی و وجود دو نیروی نظامی مستقل و توانایی گسترده مردمی در مبارزات چریکی قابل انجام نیست.
وی با بیان اینکه در این بخش یک میلیون و 200 تا یک میلیون و 400 هزار نیروی نظامی مسلط به زبان فارسی برای انجام جنگ‌های چریکی در دوران بعد از اشغال کشور مورد نیاز خواهد بود، اضافه کرد: این برآورد در شرایطی مطرح شده که آمریکا در تامین 120 هزار نیروی نظامی خود در کشور عراق نیز با چالش مواجه است بنابر این چنین نتیجه می‌گیرند که این روش غیرممکن خواهد بود.
وی در ادامه سخنان خود به موارد مطرح شده در فصل چهارم این سند اشاره کرد و اظهار داشت: در این فصل بمباران اتمی تاسیسات هسته‌ای ایران در دستور کار قرار گرفته است اما در بررسی‌های فصلی مشخص شده هر نوع حمله اتمی به ایران، پاسخ ایران را در پی دارد که ابن مسئله به تشدید عمودی بحران می‌انجامد و در نهایت نیز به جنگ تمام عیار نظامی ختم خواهد شد. بنابراین این گزینه نیز برای مقابله با ایران مناسب نخواهد بود.
این استراتژیست با بیان اینکه در فصل پنجم در نشان دادن چراغ سبز به بنیامین نتانیاهو تاکید شده است، یادآور شد: حمله نظامی اسرائیل به ایران، در نهایت به دلیل حمایت استراتژیک آمریکا از اسرائیل به جنگ تمام عیار نظامی ایران و آمریکا ختم خواهد شد که به همین دلیل این گزینه مناسب نخواهد بود.
عباسی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه فصل‌های 6-7-8- و 9 این سند به اقدامات براندازی از جنس دیگری اشاره دارد، تصریح کرد:‌در فصل 6 این سند تاکید شده که باید در ایران انقلاب مخملی به راه بیفتد که حداقل هزینه را برای آمریکا دارد،‌چون در این گزینه از عناصر داخلی برای براندازی استفاده خواهد شد.
وی فصل هفتم این سند را مربوط به راه‌اندازی شورش‌های مرزی در بین قومیت‌های مختلف در جمهوری اسلامی دانست و اظهار داشت: مشکل این گزینه کشورهای همسایه جمهوری اسلامی ایران بود که آمریکا باید هماهنگی لازم با آنها را انجام دهد که ما نمونه آن را در حوادثی که ریگی آفرید مشاهده کردیم.
این محقق فصل هشتم را کودتای نظامی خواند و اظهار داشت: در این گزینه آمریکا به دنبال استفاده از نارضایتی نظامیان کشور خواهد بود اما مشکل در این جا بود که آمریکا در ایران سفارتخانه‌ای برای برقراری ارتباط با این افراد ناراضی ندارد و همین مسئله شناسایی افراد ناراضی را با مشکل مواجه می‌کند.
عباسی همچنین اضافه کرد: از سویی دیگر دو قوه نظامی مستقل در ایران فعالیت می‌کند که هر یک مراقب اقدامات نیروهای نظامی دیگر هستند و همین مسئله مشکل دشمنان را دوچندان می‌کند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به فصل نهم این سند اشاره کرد و یادآور شد: فصل نهم سند مرکز استراتژیک دموکرات‌ها تجمیع تمام گزینه‌های مطرح با تاکید بر گزینه ششم است.
این محقق در ادامه سخنان خود به تشریح گزینه ششم یعنی انقلاب مخملی پرداخت و افزود: مشکل آمریکا در گزینه ششم این است که نمی‌داند این کار را چه کسی باید اداره کند در همین زمینه 4 گزینه رفرمیست‌ها که در ایران با عنوان اصلاح‌طلبان ترجمه شده است، و در پی تغییر اساسی در جمهوری اسلامی هستند،‌دانشجویان با اندیشه سکولار، جریان روشنفکری سکولار و همچنین رضا پهلوی و سلطنت‌طلب‌ها باید عهده‌دار این کار شوند که البته گزینه چهارم مقبولیت لازم در کشور را ندارد بنابراین اداره انقلاب مخملی باید به رفرمیست‌ها داده شود که تا با کمک دانشجویان و روشنفکران سکولار آن را عملی کند.
عباسی با بیان اینکه در این سند اشاره شده که این روش برای آمریکا هزینه‌ای ندارد و بالاترین توفیق‌ها را خواهد داشت،‌خاطرنشان کرد: آمریکا گمان می‌کند این گزینه پیامدهای سایر گزینه‌ها را در پی نخواهد داشت بنابر این بیشترین توجه خود را به همین روش اختصاص داد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با طرح این سؤال که آیا جریانی که در حوادث پس از انتخابات این نقش را بازی کرد، در جریان برنامه‌های دشمن بوده است یا خیر،‌اظهار داشت: در اینجا فرض را بر این می‌بینیم که برخلاف تمام ادله موجود که نشان می‌دهد این افراد در جریان برنامه‌های غرب بوده‌اند و یک نمونه آن حضور برخی حامیان و سران آن در رسانه‌های بیگانه است، این افراد در جریان برنامه آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی نبوده‌اند و ندانسته در زمینی که آمریکا برای آنها طراحی کرده بود، بازی کردند.
این محقق با تاکید بر اینکه پرژوه کودتای مخملی در ایران انجام‌پذیر نیست، اضافه کرد: متاسفانه دوستان رفرمیست در این مسئله در زمین آمریکا بازی کردند در حالی که برنامه و سند این وقایع بر روی وب سایت فارسی رژیم صهیونیستی منتشر شده بود.
عباسی با بیان اینکه ما در مرکز استراتژیک خود وب سایت فارسی رژیم صهیونیستی را در دو دوره 125 روزه مورد بررسی قرار دادیم خاطرنشان کرد: در دوره 125 روزه اول شاهد بودیم که هر طرحی را که این سایت منتشر می‌کرد به فاصله چند ساعت در VOA و BBC فارسی منتشر می‌شد و بعد از آن نیز همان طرح‌ها در ایران عملی می‌شد.
وی با بیان اینکه حرکت اسرائیل در این حوادث پیگیری همان شعار فشار از پایین چانه‌زنی از بالا بود، افزود: می‌خواستند با اعلام تقلب در انتخابات مردم را به خیابان آورده و فشار از پایین را عملی کنند در نتیجه دولت را جابجا کرده و خود جایگزین آن شوند.
این استراتژیست در ادامه یادآور شد: در مورد چانه‌زنی از بالا این گونه تلاش کردند که به افکار عمومی چنین القا کنند که فردی که در مجلس خبرگان عضویت داشته و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است،تلاش می‌کند که مانع از دفاع رهبری در حوادث بعد از انتخابات شود.
عباسی با بیان اینکه در همین زمینه 2 راهکار القاء اعلام عدم کفایت رهبری از سوی خبرگان و همچنین عدم موضع‌گیری بزرگان حوزوی مورد نظر دشمنان بوده است، تصریح کرد: وزارت خارجه اسرائیل این طرح را اعلام کرد و بعد از آن شاهد بودیم که سازگارا در VOA اعلام می‌کند که آقای هاشمی به قم رفته است تا مراجع تقلید را قانع کند در حالی که چنین اتفاقی رخ نداده بود.
وی با بیان اینکه طرح آمریکا در حوادث اخیر واتیکانیزاسیون ولایت فقیه بود افزود: آمریکا می‌خواست که اگر در این حوادث ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی پذیرفته شد، تنها به توصیه ارشادی بپردازد و تلاش زیادی برای القای این خواسته خود انجام می‌داد که نمونه‌های آن را در شبکه العربیه هم شاهد بودیم.
این محقق با بیان اینکه تمام این هشدارها به افراد و مسئولین مربوطه داده شد، اضافه کرد:‌متاسفانه برخی در خواسته‌های خود اصرار کردند تا اینکه در روز قدس در 13 آبان شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا را تغییر دادند اما با استمرار این روند مردم در 22 بهمن و 9 دی پاسخ قاطعی به آنها دادند و این ماجرا برخلاف حوادث سال 60 و داستان بنی‌صدر با هزینه بسیار کمی جمع شد.
عباسی با بیان اینکه برخی این حوادث را شورش نامیدند در حالی که مفهوم آشوب،اغتشاش و شورش کاملا متفاوت است، گفت: آشوب بلوای سازمان نیافته غیرمسلحانه است، اغتشاش بلوای سازمان یافته غیرمسلحانه است و نهایتا شورش نیز به معنای بلوای سازمان یافته مسلحانه تعبیر می‌شود که نمونه آن به اقدامات ریگی برمی‌گردد.
وی با بیان اینکه آمریکا همصدا با بیانیه هفدهم موسوی اعلام می‌کند که در ایران بحران وجود دارد، تصریح کرد: بنده بارها اعلام کرده‌ام که در کشور هیچ بحرانی نداریم و جمهوری اسلامی جزو امن‌ترین کشورهای دنیا است.
این محقق با بیان اینکه در ایران برخلاف آمریکا که برای هر 10 هزار نفر یک کلانتری دارد، برای هر 700 هزار نفر یک کلانتری وجود دارد،‌اضافه کرد: در تعاریف موجود، شرایط عادی، تنش، تشنج و بحران وجود دارد که هر کدام از این موارد تعریف خاص خود را دارد.
عباسی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران در 31 سال گذشته هرگز با شرایط بحرانی مواجه نشده است، افزود: حتی در دوران جنگ نیز کشور با وضعیت بحرانی مواجه نشد چون تنها گوشه‌ای از کشور درگیر مسائل مربوط به جنگ تحمیلی بود.
وی با انتقاد از طرح مباحثی مانند یک بحران در هر 9 روز در دوران اصلاحات ادامه داد: این موارد اساسا درست نیست و امروز هم بحرانی در کشور وجود ندارد.
این محقق با بیان اینکه مردم در مقابل طرح براندازی دشمنان صبر و مماشات کردند،‌اضافه کرد: مردم تنها در 22 بهمن و 9 دی به خیابان‌ها آمدند و به همین دلیل تاکید دارم که انگاره‌هایی مانند وجود بحران در کشور و اغتشاشات پس از انتخابات گزینه‌های درستی نیستند.
عباسی همچنین به آشوب‌های دهه 70 در لس‌آنجلس، حوادث مشابه در چین و آتش زدن 10 هزار و 200 خودرو در 24 روز در فرانسه یادآور شد: متاسفانه رسانه‌ها به این موارد توجه کافی ندارند درحالی که این موارد با حوادث اخیر ایران و آتش زدن سطل زباله قابل مقایسه نیست.
وی در خصوص علل ناکامی دشمنان در اجرای طرح براندازی تصریح کرد: مردم بصیر و آگاه که به تعبیر امام جامعه از این آزمون سربلند بیرون آمدند، در کنار امامی که در تشخیص مسیر درست تردید نکرد از مهمترین عوامل ناکامی دشمنان در این طرح بودند.
این محقق با بیان اینکه دشمنان امروز فهمیده‌اند با این امام و مردم هیچ طرح مخملی و نظامی در مورد ایران جوابگو نخواهد بود، خاطرنشان کرد: تنها ناراحتی ما از ریزش برخی از بزرگان در حوادث اخیر بود که برخی از آنها همچنان در نظر خود تاکید داشته و در داخل کشور مواضع دوپهلو می‌گیرند اما در پایان از خداوند می‌خواهیم که در آینده هیچ مقام بی‌بصیرتی در جمهوری اسلامی نداشته باشیم.


نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی به امام خمینی (ره)!

    نظر

نامه سرگشاده هاشمی به رهبر انقلاب در همان روزهایی که آتش فتنه ریشه می دواند با سخنان عفت هاشمی رفسنجانی همراه شد تا از انذار نوبت به تحریک برسد و برخی فرزندان رییس مجمع نیز خود را به جمع اردوکشی های خیابانی برسانند.

هاشمی آن روز نوشت:«بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده می‌کنیم.»

رییس مجمع تشخیص آن روز از خود و رهبری در کنار هم و با عنوان بازمانده های انقلاب یاد کرد و با صراحت و در مقام انذار نوشت:«اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیت‌الله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند؛ در بین ما حضور ندارند، شما مانده‌اید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم. از جناب‌عالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.»

این نامه نگاری های پر معنا البته تنها به بازه زمانی این انتخابات محدود نبوده و نیست. طی روزهای اخیر سایت هاشمی رفسنجانی نامه ای را به قلم او خطاب به امام راحل منتشر کرد که نشان می داد هاشمی حتی نسبت به امام نیز مراعات برخی امور را نمی کرده است. اگرچه بازنشر این نامه در برهه زمانی کنونی خود پرمعنا بود، اما محتوای آن تداعی نامه نگاری تند روزهای انتخابات را می نمود که این بار خطاب به امام عظیم الشأن رقم خورده است.

ماجرا به سال 59 برمی گردد. در همان روزها که امام مصالح کشور را می دید، هاشمی دست به قلم شد تا نامه بنویسد. نامه چنین شروع می شد:

«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم

به نظر می‌رسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمی‌آید، ناچار چیزهائی که تذکرش را وظیفه تشخیص می‌دهم تحت عنوان:"النصیحه لائمه المؤمنین" در این نامه بنویسم؛ خواهش می‌کنم توجه فرمائید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید.»

آن روزها نیز هاشمی بر مشی عملی امام خرده گرفت و از آنچه سکوت و کلی گویی می نامید انتقاد کرد. هاشمی البته اعتراف کرد که نظرات امام را با تعدیل اجرا می کرده است؛ اما شاید نسبت به اینکه امام هزینه اجرای نظراتش را نمی پرداخت، بدین معنا که در مقابل مخالفان به دفاع علنی از این سیاست ها رو نمی آورد، انتقادهای جدی داشت. هاشمی حتی در نامه خود به امام از واژه "آسایش طلبی" هم استفاده کرد!

او در این نامه با تندی نوشت:«خود شما می‌دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه‌هائی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهائی اجرا می‌کردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه آیندگان و ... تحریم می‌کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می‌کردید؟ همین‌ها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟»

هاشمی می گفت:«تحمل ابهام در نظر رهبر برایمان مشکل است.» هاشمی حتی به خاطر عدم حمایت امام از حزب جمهوری هم گلایه داشت:«ما "حزب جمهوری اسلامی" را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تأیید غیر مستقیم –من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعداد احزاب را پذیرفته فکر می‌کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید –ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- و اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می‌شود –غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگر لازم می‌دانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین‌گونه که عمل می‌فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم.»

هاشمی حتی از این خطاب های تند هم پا را فراتر گذاشت و از تحت تأثیر دیگران قرار گرفتن امام ابراز نگرانی کرد:«گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید، بسیاری از مردم هم متحیریند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشت‌ساز صراحت ندارد.»

آن روزها امام هشدارهایشان مشابه هشدارهای امروز رهبر انقلاب بود. اگر طی روزهای بعد از انتخابات دهم رهبر انقلاب مدام با مدارا نسبت به جریان فتنه و چهره هایی چون میرحسین موسوی پیش رفتند و البته در هر سکوی زمانی هشدار دادند و حجت را تمام کردند، آن روزها نیز با توجه به شرایط جنگی کشور، امام مدام به بنی صدر هشدار می داد و در عین حال از همه می خواست تا در آن برهه زمانی که می رفت تا یأس دامن گیر جبهه ها شود، مایه امید مردم باشند.

امام می فرمود:«آنهایى که اهل فکرند. اهل قلمند. آنهایى که صالح‏اند. این صُلَحا باید بنشینند و در صدد این باشند که امید بدهند به این جامعه. این مردم احتیاج به امید دارند. دیگران دارند اینها را ناامید مى‏کنند. دیگران مى‏گویند که همه به هم ریختند اصلًا مملکتى نیست اینجا. مایى که باید همه کوشش کنیم به اینکه نخیر، نظامى هست اینجا و این نظامى است که بهتر از نظامهاى دیگرى است. کجا سراغ دارید شما یک نظامى را که یک نفر بقّال هم آزاد بشود به اینکه به یک رئیس جمهور هرچه مى‏خواهد بگوید. به نخست وزیر هرچه مى‏خواهد بگوید. به رئیس مجلس هرچه مى‏خواهد بگوید. کجا شما همچو چیزى را دارید؟ خوب، شما سران ممالک دیگر را هم ببینید. کارهاى آنها را هم ببینید. معامله آنها را با ملت ببینید.»

در چنین شرایطی بود که هاشمی برای امام نامه نوشت. آن روزها هاشمی اگرچه منتقد بنی صدر هم بود، اما در روزهای بعد از انتخابات دهم این مواضع گاه همسوی مواضع سران فتنه یعنی جبهه مقابل انقلاب و کسانی که در قامت بنی صدری نو به میدان آمده بودند، تعریف شد. اگر هاشمی آن روزها نسبت به جریان مخالف نظام هشدار می داد، طی روزهای بعد از انتخابات با برخی از خانواده های زندانیان وقایع بعد از انتخابات هم دیدار کرد. این شاید تفاوت آن روز و امروز باشد؛ و البته نامه نگاری های تند وجه مشترک هر دو بازه زمانی.

متن کامل نامه هاشمی به امام خمینی در 25 بهمن 59 در ادامه آمده است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم

به نظر می‌رسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمی‌آید، ناچار چیزهائی که تذکرش را وظیفه تشخیص می‌دهم تحت عنوان: «النصیحه لائمه المؤمنین» در این نامه بنویسم؛ خواهش می‌کنم توجه فرمائید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید:

?- یکسال پیش پس از انتخابات ریاست جمهوری نامه‌ای به خدمتتان نوشتیم که نسخه‌ای از آن ضمیمه این نامه است. شما در بیمارستان قلب بستری بودید و ملاحظه حال شما مانع تقدیم نامه گردید، خواهش دارم، اول نامه را ملاحظه نمائید و سپس این یکی را.

?- احساس می‌کنم که روابط و ملاقاتهای ما با جنابعالی، صورت تشریفاتی به خود می‌گیرد و محدودیتهایی در طرح و بحث مطالب –من جمله خوف از اینکه جنابعالی موضع‌گیری سیاسی و رقابت تلقی کنید- به وجود آمده و من خائفم که این حالت خسارت بار باشد.

?- تبلیغات متمرکز مخالفان –که از مقام رسمی و تریبونهای رسمی در رُل مخالف و اقلیت سخن می‌گویند- و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل موضع‌گیریها را روشن نکرده‌ایم، وضعی به وجود آورده که خیلی‌ها خیال می‌کنند ما و طرف ما بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویاً مقصر یا قاصر یا ... می‌دانند. ما برای حفظ آرامش نمی‌توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوئیم و جنابعالی هم صلاح ندانسته‌اید که مردم را از ابهام و تحیر درآورید.

خود شما می‌دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه‌هائی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهائی اجرا می‌کردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه آیندگان و ... تحریم می‌کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می‌کردید؟ همین‌ها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ البته اگر مصلحت می‌دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگوئید. آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلاء قم و ائمه جمعه و جماعات و ... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟

?- ما جایز نمی‌دانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از همراهان سابق، قیافه بی‌طرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بی‌آزار و زاهد جلوه کنیم، به خاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه می‌مانیم و از مشکلات، مخالفتها و تهمتها نمی‌هراسیم و به صلاحیت رهبری جنابعالی ایمان داریم، ولی تحمل ابهام در نظر رهبر برایمان مشکل است. مگر اینکه بفرمائید، همین ابهام صلاح است. احتمال اینکه این ابهام در رابطه با خطوط سیاسی و فکری جاری و خطی که در ارتش تعقیب می‌شود، آثار نامطلوبی در تاریخ انقلابمان بگذارد، وادارم کرد به عنوان وظیفه روی این مطالب، صراحت و تأکید داشته باشم و امیدوارم مثل همیشه این جسارت را ببخشید.

?- قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی‌صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می‌کنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست؛ امروز ملاحظه می‌فرمائید که چگونه در کار کابینه و ... می‌تواند کارشکنی کند و چگونه با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می‌کنند و ما فقط می‌توانیم دفاع کنیم؛ چون تضعیف متقابل را با گفتن نواقص رئیس جمهور صلاح نمی‌دانیم و همان دفاع هم مشاجره تلقی می‌شود و بحق مورد مخالفت جنابعالی قرار می‌گیرد و آتش بس می‌دهید و خودتان هم دفاع لازم را نمی‌فرمائید که: اختلاف دو بینش است که یک طرف مصداق اسلامش غضنفرپور و سلامتیان و سعید سنجابی و طرف دیگر رجائی و گنابادی و منافی و موسوی و ... می‌باشند.

?- در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش، مطالب و احتمالات زیادی داریم. فرماندهی به خاطر ناهماهنگی و وحشت از نیروهای خالص اسلامی، مایل است نیروهای غیر اسلامی را در ارتش حاکم کند –که منافع مشترک پیدا کرده‌اند- و نیروهای خالص دینی را یا منزوی و یا منفصل نماید. خلبان شیرودی که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من می‌گفت که امروز ایمان می‌جنگد نه تخصص و می‌خواهند دست مؤمنان را کوتاه کنند، ایشان همراه و همرزم خلبان شهید کشوری و خلبان شهید آشوری است. وحشت داشت و به من گفت پیامش را به شما بگویم و ضبط هم شده؛ احتمال اینکه مدیران جنگ به علل سیاسی طالب طولانی شدن جنگ باشند، وجود دارد و این احتمال تکلیف‌آور است. احتمالاً آقای بنی‌صدر به منظور تضعیف دولت و شاید –بعضی‌ها هم باشند- برای اجرای منویات آمریکا و ... مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در این مورد لازم است، جنابعالی سریعاً فکری بفرمائید و بهتر است در یک جلسه طولانی و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشی نظیر صیاد شیرازی، نامجو، سلیمی، شیرودی و ... با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصمیم‌گیری شود.

?- ما «حزب جمهوری اسلامی» را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تأیید غیر مستقیم –من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعداد احزاب را پذیرفته فکر می‌کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید –ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- و اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می‌شود –غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگر لازم می‌دانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین‌گونه که عمل می‌فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم.

?- اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح‌تراز شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید، بسیاری از مردم هم متحیریند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشت‌ساز صراحت ندارد. خدای نخواسته اگر روزی شما نباشید و این تحیر بماند، چه خواهد شد؟ واقعاً و حقاً ما انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می‌دانید صراحتاً امر بفرمائید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذووجوهی از رسانه‌های جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمائید.

?- آخرین مطلب –که در ترتیب مطالب جایش اینجای نامه نیست- اینکه ما پس از پیروزی آقای بنی‌صدر برای اینکه ایشان خیالش از جانب ما راحت باشد، ایشان را به ریاست شورای انقلاب برگزیدیم و به جنابعالی پیشنهاد نیابت فرماندهی کل قوای ایشان را دادیم که سریعاً تصمیم بگیرند و کار کنند، اما ایشان به اینها هم قانع نشد و مرتباً کمبودها را متوجه ما می‌کرد و می‌گفت: « من می‌خواهم کار کنم ولی نمی‌گذارند»، در مرکز قدرت بود و دیگران را مقصر معرفی می‌کرد و امروز هم می‌بینید نقش اقلیت مخالف را. پس چه باید کرد؟ با سپاس و معذرت.

اکبر هاشمی
25/11/1359


بیانیه موسوی در حمایت از بمب گذاران تهران و حسینیه شیراز

    نظر
کسی که از کشته شدن عزاداران و سینه زنان حسینیه شیراز حمایت می کند با چه رویی از آزادی انسانی و حقوق بشر و صداقت و انسانیت سخن می گوید.بدون شک جز یک فرد بیمار هیچ انسان سلیم النفسی از بمب گذاران در حسینیه و کشتن عزادار حسینی حمایت نمی کند. میرحسین موسوی روز گذشته در بیانیه سراسر موهوم به حمایت از بمب گذاران در شهرها و حسینیه شیراز و تروریست های عضو انجمن پژاک پرداخت.
این بیانیه موسوی که بی سابقه ترین موضع گیری غیر انسانی در تاریخ انقلاب است و هیچ گاه هیچ جریان سیاسی از تروریست ها حمایت علنی نکرده بود در واکنش به خبر اعدام 5 تروریست که هیچ ارتباطی هم به ماجرای انتخابات نداشتند صورت گرفت.

موسوی در این بیانیه با معرفی این افراد به انسانهای حق جو می نویسد:چگونه است به صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟

وی با بیان اینکه این احکام قضائی ظالمانه است مدعی شد: وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت.

همه این اعتراضات برای حمایت از 5 اعدامی در روزهای گذشته است.

اما این 5 نفر چه کسانی بودند؟

این 5 نفر با نام های فرزاد کمانگر ،علی حیدریان،فرهاد وکیلی،شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به جرم بمب گذاری و ارتباط با گروهای تروریستی اعدام شدند.

مهدی اسلامیان هیچ ارتباطی به ماجرای انتخابات نداشته و بنابر گزارش دادستانی انقلاب، "یکی از عوامل انفجار بمب در حسینیه شهدای شیراز" بوده است. پیش از این دو نفر به نام های روزبه یحیی زاده و علی اصغرپشته به اتهام انفجار در حسینیه شهدای شیراز اعدام شده بودند.

فرزاد کمانگر فردی است که در سال 85 از منزل وی تعداد قابل توجهی بمب ساعتی و اسلحه پیدا می کنند.

بعد از دستگیری فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی در شهر سنندج دستگیر می شود و "در منزل وی ماهواره و یک برگه که محتویات آن به صورت رمز بوده کشف می شود."

بعدها مشخص می شود که این دو در انفجار دو بمب در ساختمان های فرمانداری و اداره بازرگانی کرمانشاه در اردیبهشت سال 1385 نقش داشته اند.

علی حیدریان نیز به اتهام همکاری با این فرزاد کمانگر و ارتباط با پژاک در تهران دستگیر شده بود.

بنابر اطلاعیه دادسرای انقلاب، شیرین علم هولی آتشگاه نیز در خرداد سال 1387 پس از کارگذاشتن یک بمب زیر خودرویی در پارکینگ قرارگاه سپاه در غرب تهران و انفجار آن دستگیر شده است.وی نیز اعتراف می کند که عضو گروهک پژاک بوده است.

حفظ باقیمانده آبرو!!

    نظر

شنیده های موثق حاکی است تلاش کروبی برای انجام راهپیمایی در روز22 خرداد با مخالفت خاتمی و برخی چهره های موثر جریان اصلاحات روبه رو شده است. کروبی این روزها با مسئولان گروه ها و گروهک های غیرقانونی که مواجه می شود به آنها توصیه می کند برای راهپیمایی در روز22 خرداد درخواست مجوز کنند اما اخبار رسیده از محافل درونی اصلاح طلبان نشان می دهد این تقاضای کروبی خریداری ندارد یکی از اصلاح طلبان دو نبش مجلس در یک محفل خصوصی گفته است خاتمی با این پیشنهاد به شدت مخالف است زیرا وی اعتقاد دارد راهپیمایی و تجمعات از کنترل کروبی و موسوی خارج شده و عناصر مغرض در این گونه مراسم ها با اعمال غیر معقول خود باقیمانده آبروی اصلاحات را می برند و جریان اصلاح طلب به عنوان گروهی آشوب طلب در جامعه معرفی می شود. 
به گزارش رسالت خاتمی در این جلسه به آب خوردن برخی هواداران موسوی در روز قدس و اقدامات زشت برخی افراد در روز عاشورا که به زیان اصلاحات تمام شده پرداخته و گفته باید مسائلی که بعد از انتخابات به نام اصلاحات شروع شد خاتمه یابد تا جریان اصلاحات بتواند به عنوان طیفی عاقل و منطقی در جامعه خود را بازسازی کند.
از سوی دیگر شنیده شده موسوی هم با پیشنهاد کروبی مخالفت کرده و دلیل آن را ریزش نیروهای هوادارش در ماه های اخیر و عدم تحرک نیروهای جنبش سبز در روز کارگر و معلم ذکر می کند.


یادی از سید شهیدان اهل قلم

    نظر

خاطره ای از حمید داوودآبادی

کسی از پشت بر شانه ام زد و از حال خوش خارجم ساخت:«آقا میگه تابوت رو بذارین زمین.»چشمم به قیافه خندان - ببخشید، مثلا گریان - «حاجی زم» افتاد. کفرم درآمد.«زم هم اسم خودش رو می ذاره آقا؟» اما خراب کردم. خود«آقا» بود.زدم بر شانه داود:داود، سریع تابوت رو بذار زمین ... «آقا» ...
                               

حوزه شلوغ شده بود.
"حوزه علمیه " نه؛ "حوزه هنری ".
"زم " که چندی قبل آوینی را از آن جا تارانده بود، حالا شده بود صاحب عزا!

آهنگران اما، زور می زد تا در باغ شهادت را باز کند:
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است
می خواند و گریه می کرد. می خواند و اشک در می آورد.

گفتم اشک!
مگر دیگر اشکی هم برای مان گذاشته بود؟
از خرداد 68 که یتیم شدیم، اشک چشممان خشکید.
حالا سید آمده بود تا دوباره فریاد "یا حسین " در خیابان های دولت سازندگی و دوران بازندگی، طنین انداز شود.
سید آمد تا باز به دیدگان خشکیده مان، اشک ببخشد و طراوت زیارت عاشورا یادمان آرد.

همه ناله می زدند. همه می گریستند. کسی به دیگری نمی نگریست.
من اما ...
آن قدر زمان جنگ عشق آهنگران داشتم که هر وقت در جبهه می شنیدیم آمده، حتما باید از نزدیک زیارتش می کردم.
امروز اما ...
حال نداشتم بروم جلو. همه عزادار شده بودند. امروز روز عزا بود.

سردار پاستوریزه جبهه ندیده بسیج، برای این که از فشار برهد، گفته بود تا پرونده ای در بسیج به نام "سید مرتضی آوینی " به تاریخ گذشته تشکیل دهند تا اگر روزی پرسیدند چرا "هنرمند بسیجی "؟ کارت بسیجش را رو کند.
هر کی به فکر خویشه ...

همراه "داود امیریان " کنار اتاقک "دفتر ادبیات و هنر مقاومت " ایستاده بودیم.
به یاد روزهای آفتابی جنگ، ونگ می زدیم.

انگار مصطفی را از "سومار " می آوردند.
پنداری پیکر "سعید " را از همسایگی "دجله " برمی گرداندند.
شاید استخوان های "سید محمد " را از "سه راه مرگ " هدیه می آوردند.
هر چه که بود و هر که می آمد، عطر شهادت در شهر می پراکند.

از دور دیدمش. نه خیلی دور، ولی کسی متوجه نشد.
همه در محوطه اصلی بودند و من و داود، متوجه شدیم تابوتی پیچیده در پرچم افتخار آفرین ایران اسلامی، از در پشتی حوزه هنری وارد حیاط شد.
بر شانه داود که زدم، دویدیم.

زیر تابوت را که گرفتیم، ده دوازده نفر نمی شدیم. داشتیم می رسیدیم به مردم.
سرم را بر تابوت گذاشته و می گریستم. من عقب بودم و داود جلوتر.
کسی از پشت بر شانه ام زد و از حال خوش خارجم ساخت:
- آقا میگه تابوت رو بذارین زمین.
- آقا؟
برگشتم پشت سرم را ببینم، که چشمم به قیافه خندان - ببخشید، مثلا گریان - حاجی زم افتاد. کفرم درآمد. به یک باره همه ظلم و ستم ها پیش چشمم رژه رفتند:
- زم ... هم اسم خودش رو می ذاره آقا.
همه شنیدند. داد زدم. از ته دل.
می خواستم بلندتر داد بزنم تا همه بهتر بشناسندش.
آن مرد اما، ول کن نبود. دوباره بر شانه ام زد:
- گفتم آقا میگه تابوت رو بذارین زمین ...
- برو بینیم با ...
وای خراب کردم.
رویم را که برگرداندم تا حالش را بگیرم، حالم گرفته شد.
آقا بود. واقعا. خودش بود. درست پشت سر تابوت داشت گام می زد و می آمد.
زدم بر شانه داود:
- داود، سریع تابوت رو بذار زمین ... آقا ...

خودم را انداختم روی تابوت و های های گریستم. داود و دیگران هم.
آقا ایستاد بالای سر آقا سید. چشمانش بارانی بود، حالاتش طوفانی.
من اما، رعد و برق شدم.
دلم می سوخت.
تازه او را شناخته بودم، ولی حالا از همه جلو زده و پریده بود.

رو کردم به آقا:
- آقا ... اینم سید مرتضات ...
شلوغ شد. من هم شلوغ شدم.
همه آمدند. آقا که رفت، تازه جمعیت ریخت آن جا و ...

خوب شد آقا آمد.
اگر آقا نمی آمد:
"سه قطره خون " مسیح - مثلا روزی نامه جمهوری اسلامی - همچنان به عناوین جعلی "بسیج صدا و سیمای " استان و شهرستان و بخش و دهداری و روستا، علیه سید مرتضی بیانیه صادر می کرد.
و همچنان داداش کوچیکه حاج اکبر، پخش صدای آوینی از جعبه جادویش را حرام و ممنوع اعلام می کرد.
اگر آقا نمی آمد، شاید لازم بود تا پیکر آوینی را همچون پیکر اولین شهدای عملیات تفحص، پزشک قانونی وارسی کند و سوراخ های ترکش مین والمری را، "اثرات فرو رفتن شیئی سخت همچون پیچ گوشتی در چند جای بدن " اعلام کند!

آوینی که رفت، آنهایی که سال های جنگ از قم آن طرف تر را ندیدند، تازه فهمدند "فکه " هم روی نقشه دیدنی است.
پای آوینی که بر مین گل کرد، تازه آنهایی که می گفتند "چرا جنگیدیم؟ " متوجه شدند که فکه بخشی از خاک ایران اسلامی است و این پیکرهای استخوانی که همچنان بر دوش ها روانند، از این سوی مرز، یعنی داخل کشور خودمان می آیند. یعنی دشمن تا آخرین روزها حتی، در خانه مان جا خوش کرده بود تا نقشه را جعل کند که نتوانست.

آوینی که خونین شد، ما هم تازه یاد رفیقان مان افتادیم که پیکرشان را بر خاکریز جای گذاشتیم.
آوینی که شهید شد، حضرات رضایت دادند تا فیلم اولین سری عملیات تفحص و کشف شهدا را از طبقه بندی "خیلی محرمانه " خارج کنند و بگذارند مردم بفهمند:
در فکه، چه خبر هاست هنوز؟!


زبل خان

    نظر

لیست کامل مسئولیت ها و سمت های آقای اسفندیار رحیم مشایی که در طول عمر دولت نهم و دهم به وی داده شده است :
1- رییس دفتر رئیس جمهور (3 مرداد 1388)؛ رییس جمهور طی حکمی مشایی را انسانی مؤمن و فداکار و مورد اطمینان کامل دانست و ابراز امیدواری کرد که مشایی با همراهی همه همکاران و با توکل بر خدا و توسل به حضرت مولا صاحب الامر(عج) همچون گذشته در تلاش برای خدمتگزاری به ملت بزرگ و نظام ولایی جمهوری اسلامی موفق و سربلند باشد.

2- سرپرست نهاد ریاست جمهوری ( 28 شهریور 1388)؛ احمدی نژاد با نظر به اهمیت امور مربوط به نهاد ریاست جمهوری در این حکم آورده است: با اعتمادی که به شما دارم، جنابعالی را با جفظ سمت به سرپرستی نهاد منصوب می نمایم. توفیقات جنابعالی را در سایه توجهات حضرت ولی عصر(عج) از درگاه ایزد سبحان مسئلت می کنم.

3- نمایندگی ویژه رئیس جمهور جهت تصمیم‌گیری در مورد نحوه اجرای اختیارات هیات وزیران در امور نفت (30 مهرماه 1388).

4- ریاست شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی ( 10 آبان 1388)؛ هیئت وزیران بنا به پیشنهاد رئیس جمهور و به منظور ایجاد هماهنگی میان سازمانهای مناطق آزاد تجاری - صنعتی و مناطق ویژه اقتصادی تصویب کرد، شورایی متشکل از رئیس دفتر رئیس جمهور به عنوان رئیس شورا و با حضور وزیران امور اقتصادی و دارایی، بازرگانی و صنایع و معادن و معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری و رئیس مرکز مناطق آزاد تجاری- صنعتی و ویژه اقتصادی به عنوان دبیر تشکیل شود.

5- دبیر کمیسیون‌ فرهنگی دولت ( 19 آذرماه 1388)؛ با تشکیل کمیسیون تخصصی فرهنگی دولت دهم، وزیر ارشاد بر خلاف رویه معمول به عنوان دبیر کمیسیون فرهنگی انتخاب نشد. دکتر حسینی وزیر ارشاد جای خود را در این زمینه به رئیس دفتر رئیس جمهور داد و خود تنها به عنوان یک عضو عادی در این کمیسیون شرکت می کند.

6- ریاست گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری ( 6 اسفند 1388 )

7- مسئولیت انتصاب مدیر عامل صندوق مهر امام رضا علیه السلام ؛ شورای عالی اداری تصویب کرد مدیر عامل و اعضا هیات مدیره صندوق با پیشنهاد سرپرست نهاد ریاست جمهوری و حکم رئیس جمهور تعیین می شوند. پیش از این، مدیر عامل و اعضا هیات مدیره صندوق با پیشنهاد معاون اجرایی ریاست جمهوری و حکم رئیس جمهور تعیین می شدند.

8- مسئولیت کنترل و نظارت مرکز امور حقوقی بین‌المللی ریاست جمهوری ؛ با تصویب شورای عالی اداری دفتر خدمات حقوقی بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران به عنوان «مرکز امور حقوقی بین‌المللی ریاست جمهوری» تغییرنام یافته و به عنوان یکی از واحدهای تابعه نهاد ریاست جمهوری مستقیماً زیر نظر سرپرست نهاد (مشایی) فعالیت می کند.

9- نماینده تام الاختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور؛ رییس جمهور در این حکم خطاب به مشایی آورده است: نظر به شایستگی و تجارب مفید و عنایات ویژه جناب عالی در امر احیای فرهنگ دفاع مقدس و نشر ارزش‌های گرانسنگ و جاودانه آن، به موجب این حکم به عنوان نماینده تام‌الاختیار اینجانب در ستاد مرکزی راهیان نور منصوب می‌شوید.

10- رئیس کارگروه زیارت و فرهنگ رضوی هیئت وزیران کارگروه زیارت و فرهنگ رضوی را به ریاست رئیس کمیسیون فرهنگی دولت (مشایی) تشکیل داد.

11- عضویت در شورای فرهنگی دولت با حکم رئیس جمهور

12- رییس کمیته ‏عالی در مورد طرح خط لوله گاز ایران – پاکستان - هند

13- نمایندگی رییس‌جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با حکم رئیس جمهور

14- جانشین رییس جمهور در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور ( 8 مرداد 1385)؛ احمدی نژاد در این حکم مشایی را از عناصر مومن، شایسته وتوانمند دانسته و بر همین اساس وی را به عنوان جانشین رئیس شورای مذکور منصوب کرد.

15- رییس مرکز مطالعات جهانی شدن ( 9 دیماه 1386)؛ رییس جمهور در این حکم با تاکید بر تعهد و آگاهی و اشراف مشایی به مبانی فرهنگی و نگاه ارزشمداری که به تحولات جهانی دارد، وی را به عنوان رییس این مرکز منصوب کرد.

16- عضو کمیسیون‌ اقتصادی دولت

17- ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با حکم احمدی‌نژاد در دوره نهم ریاست جمهوری

جناب آقای احمدی نژاد ؛ براستی یک فرد چه میزان توانایی و تخصص برای فعالیت در مسئولیت های مختلف دارد؟
آدم با دیدن اینهمه مسئولیت بیاد کارتون زبل خان می افتد که میگفت : زبل خان اینجا ، زبل خان اونجا ، زبل خان همه جا :-)


ریگی چگونه دستگیر شد؟

    نظر

در فاصله 22 تا 23 فوریه (سوم تا چهارم اسفند) صفحه اطلاعات پرواز سایت رسمی فرودگاه دبی تنها مشخصات یک پرواز به پایتخت قرقیزستان را ثبت کرده است. قرار بود پرواز شماره QH454 ساعت 10 و 45 دقیقه سوم اسفند، از دبی به مقصد قرقیزستان صورت بگیرد؛ اما این پرواز با 3 ساعت و 19 دقیقه تأخیر و در ساعت 2 و 4 دقیقه بامداد چهارم اسفند از فرودگاه دبی انجام شد.

خبر سه کلمه بود: «ریگی دستگیر شد.» نیازی نبود گفته شود ریگی همان کسی است که سال 1384 با قتل ?? نفر از مسافران عبوری از محور زابل به زاهدان حادثه معروف تاسوکی را آفرید، لازم نبود توضیح داده شود این همان شروری است که شبکه العربیه تصاویر سربریدن سرباز ایرانی توسط همدستانش را جهانی کرد. یا حتی لازم نبود اضافه شود ریگی در سابقه شرارت شش ساله‎اش 282 کشته و زخمی و 23 اسیر را در کارنامه خود ثبت کرده است. خبر هرچه که بود فقط باید دوباره تکرار می‎شد تا احساس بهت از حس شعف تمیز داده شود: «ریگی دستگیر شد».
ایران برای این لحظه ثانیه شماری میکرد.

ریگی گذرنامه افغانی دارد و با همین گذرنامه هم در چند سفر خود به عربستان سعودی به بهانه انجام فریضه حج، با برخی نیروهای امنیتی عربستان سعودی و شخصیتهای وهابی دیدار کرده و مورد حمایت گسترده این دولت قرار گرفته است. در همین سفر اخیرش نیز که به دام مأموران امنیتی ایران افتاد با همین گذرنامه افغانی سفر می‎کرد. سال گذشته مأموران اطلاعاتی ایران در موسم حج، متوجه می‎شوند که سرکرده گروهک تروریستی موسوم به جندالله ظاهرا برای انجام فریضه حج به عربستان رفته است. براساس توافقنامه امنیتی بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، مقامات اطلاعاتی کشورمان برای دستگیری شرور شرق کشور با مقامات سعودی وارد مذاکره می‎شوند؛ عربستان طفره می‎رود و ریگی از این کشور خارج می‎شود. مأموران امنیتی ایران ریگی را تا فرودگاه کشور مقصد – پاکستان - تعقیب می‎کنند، اما پوشش امنیتی نیروهای آمریکایی ریگی را از تور نیروهای امنیتی ایران خارج می‎کند. تور امنیتی نیروهای ایرانی در فرودگاه کراچی باز موفق نشد، چرا که ریگی در پارکینگ فرودگاه سوار خودرویی گرانقیمت و مدرن شد که دقیقا دو خودروی دیگر با همان رنگ و شماره پلاک از فرودگاه خارج شد و نیروهای ایرانی نتوانستند وسیله نقلیه اصلی ریگی را تشخیص دهند.

ریگی پیش از آن‎که شهرت پیدا کند، یک‎بار در زندان جمهوری اسلامی ایران بوده است. او نخستین ناهنجاری‎های خود را در سن 19 سالگی نشان می‎دهد، طلبه حوزه سراوان به‎علت مشکلات اخلاقی از آن‎جا اخراج و در چهارراه رسولی زاهدان، مشروبات الکلی و سی‎دی‎های مستهجن می‎فروشد، پس از آن به کردستان میرود و تحرکاتی را در آنجا انجام می‎دهد و اولین‎بار به‎وسیله دادستان ویژه روحانیت به‎مدت یک هفته بازداشت می‎شود. بعد از آن در محل تجمع اعضای قبیله خود به اظهارات ضدانقلابی و رفتارهای خشن و تند میپردازد و برای توجیه آن به ادعاهای دینی متوسل میشود. از اینجا بود که روحانیون وهابی و نفوذی منطقه او را شناسایی کردند و سرویس‎های امنیتی آمریکا و انگلیس پتانسیل لازم را در این یاغی که از تحصیلات کلاسیک هم برخوردار نبود، تشخیص دادند و روی او سرمایه‎گذاری کردند تا اولین حادثه معروفش را با گروگان‎گیری 9 تن از سربازان پاسگاه سراوان رقم بزند. او بعد از حادثه تاسوکی با نماینده مردم زاهدان - دکتر شهریاری - تماس می‎گیرد و اعلام می‎کند که زاهدان را به خاک و خون خواهد کشید و اجازه نمی‎دهد که هیچ شیعه و فارسی در استان بماند.

در جریان برگزاری انتخابات دهم قرار بود 15 بمب کنترل از راه دور را نیز در حوزه‎های اخذ رأی منفجر کنند، این عملیات‎ها با اطلاع نیروهای امنیتی ایران خنثی می‎شود تا این‎که 26 مهرماه یک عملیات انتحاری را در شهرستان سرباز انجام می‎دهد. این عملیات منجر به شهادت 41 نفر از اهالی شیعه و سنی منطقه پیشین می‎شود. سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه نیز در جریان این عملیات به شهادت می‎رسد. عملیات پیشین آخرین عملیات تروریستی عبدالمالک ریگی تا زمان دستگیری‎اش بود.

وزیر اطلاعات در جریان کنفرانس خبری‎اش برای این‎که «اشراف اطلاعاتی» نیروهای ایرانی را ملموس‎تر نشان دهد، تصویری از شرور شرق در 24 ساعت قبل از دستگیری‎اش را در مقابل دوربین‎های خبری می‎گیرد. این تصویر که ریگی را در یکی از مقرهای آمریکا در افغانستان نشان می‎دهد، 24 ساعت قبل از آن‎که پرواز دبی - بیشکک در بندرعباس بنشیند، توسط نیروهای اطلاعاتی ایران گرفته شده است. گفته میشود این عکس علاوه بر اینکه ضربه شستی به نیروهای آمریکایی است، عکسی یادگاری نیز تلقی میشود برای افسران آمریکایی که بدانند پروژه شکار از مقر اطلاعاتی آنها و با همکاری نیروهای نفوذی ایران در بین ایشان کلید خورده است.

ریگی برنامه‎ریزی می‎کند که از فرودگاه قرقیزستان به یکی از کشورهای اروپایی سفر کند. قرقیزستان به‎دلیل اوضاع اقتصادی بسیار نامطلوبش، زمینه مساعدی را برای فعالیت گروه‎های شبه‎نظامی با گرایش‎های طالبانیسم دارد.
شاید قرار بود ریگی در قرقیزستان و پیش از سفرش به اروپا با این گروه‎های تروریستی قرقیزستان مذاکراتی داشته باشد.

عملیات تعقیب و گریز ریگی از کویته پاکستان به کابل و افغانستان و از آنجا تا فرودگاه دبی ادامه پیدا می‎کند تا مساعدترین موقعیت برای دستگیری او فراهم آید. بهدلیل نگرانی از شنود و بهره برداری دشمن از ابزارهای الکترونیکی، هیچ پیام و کلامی با استفاده از رسانه های متداول تبادل نشده است. در فرودگاه دبی نیز یک تیم امنیتی اطلاعاتی ایران بدون برانگیختن هر نوع حساسیتی سوار پرواز دبی - بیشکک می‎شوند. ریگی به‎همراه نفر دوم گروه با نام کوچک حمزه و پنج محافظ قرقیزش نیز سوار هواپیمای خطوط «قرقیزستان ایر کمپانی» می‎شود. پرواز با 3 ساعت و 19 دقیقه تأخیر از فرودگاه دبی صوت میگیرد. 

گفته شده است تیم امنیتی ایرانی که متشکل از چند مرد و زن از سربازان انقلاب اسلامی بود، در تأخیر هواپیما نیز بی تأثیر نبودند. پرواز با تأخیر صورت گرفت تا مقدمات بعضی کارها در تهران، اصفهان، بندرعباس و زاهدان فراهم شود. این احتمال وجود داشت که ریگی برای پنجمین بار به دلایل امنیتی سفر خود را لغو کند، ولی چنین نشد. 

منابع تأیید نشده گفته اند: تماس تلفنی از دبی به بندرعباس دارای عبارتی با مفهوم ارسال ایمیلی به مقصد تهران بود و دقایقی بعد، جنوب کشور در وضعیت شکار قرار گرفت. مأموران امنیتی ایرانی با برخاستن پرواز هم فرودگاه دبی را ترک نکردند، چرا که احتمال بازگشت هواپیما به فرودگاه وجود داشت. 

مأموران امنیتی ایران می‎کوشند خلبان این پرواز را متقاعد کنند که بدون اطلاع به خدمه پرواز و مسافران، در فرودگاهی در مرکز ایران فرود اضطراری کند، اما با عدم تمکین وی مواجه شده و خلبان پس از تماس با دوبی رسما از فرود سرپیچی میکند. اینکه چرا فرودگاه دبی به خلبان دستور عدم نشستن داده است خود علامت سئوال بزرگی است که باید در آینده رمزگشایی شود. معمولا در اینگونه مواقع هواپیماها بهسرعت فرود می آیند. لاجرم دو فروند هواپیمای اف-4 نیروی هوایی ارتش اقدام به ره‎گیری هواپیما کرده و خلبان را مجبور به پروازی طولانی در آسمان کشور میکنند و درنهایت او به واسطه اقدام قهرآمیز شکاری های ارتش مجبور به فرود در فرودگاهی در بندرعباس میشود. با احتساب مدت زمان 40 پرواز تا بندرعباس بامداد چهارم اسفند بوئینگ 737 حامل ریگی و همراهانش در بندرعباس می‎نشیند. منابع غیررسمی نقل کرده اند عملیات بی‎حس کردن ریگی با چنان سرعتی از سوی یکی از خانمها انجام می‎شود که فرصت هیچ واکنشی را نه به او، نه به نفر همراهش و نه به محافظانش نمی‎دهد. از آن مهمتر ریگی وقتی متوجه تغییر احوال خود میشود که دستبند بر دست داشته است و مأموری مراقب عدم اقدام او به خودکشی بوده است. محافظان قرقیز او حتی فرصت تغییر مکان خویش را هم پیدا نکردند. «ریگی از نحوه دستگیری‎اش بهت‎زده شده بود» این سخن را وزیر اطلاعات در جریان کنفرانس خبری‎اش به زبان آورد. خبر دستگیری ریگی، دنیا را بهت‎زده می‎کند. دیوید میلیبند این اتفاق را نشانه اقتدار اطلاعاتی ایران میداند. بلافاصله پس از عملیات، هواپیمای بیشکک - دبی از بندرعباس بلند می‎شود. ریگی و همراهانش توسط یک هواپیمای اختصاصی ارتش به تهران منتقل می‎شوند. 

ریگی بر این باور بود، همان‎طور که بن لادن، به مرد نامریی دنیای تروریست‎ها تبدیل شده و «سیا» قادر به دستگیری او نیست، نیروهای اطلاعاتی ایران نیز نخواهند توانست مدل ایرانی بن‎لادن را دستگیر کنند. 

وزیر اطلاعات اشراف اطلاعاتی ایران به منطقه را در قالب این جملات توضیح می‎دهد که این شرور، علاوه‎بر ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، اروپا و اسراییل، با سرویسهای اطلاعاتی منطقه و برخی کشورهای اروپایی نیز در ارتباط بوده است. 

وی در آوریل 2008، با فرمانده ناتو در افغانستان نیز دیدار داشته که در این دیدار، فرمانده ناتو پیشنهاد بلوچستان بزرگ را به ریگی داده است. 

این فرمانده، همچنین عبدالمالک ریگی را به کمپ القاعده در کوه سرباز افغانستان برده است. این شرور همچنین در ماه ژوئن با هماهنگی و کمک انگلیس، به یکی از کشورهای اروپایی سفر کرده تا با گفتوگو با مسئولان این کشور اروپایی، نسبت به عملیات تروریستی و اهداف تروریستی در درون ایران مذاکراتی را بپذیرد.