سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاست

قدری تامل و تعقل ...

سیاست ,     نظر

   کسی به پیامبر (ص) عرض کرد که من در معاملات همواره مغبون هستم ، هرکس که مکر را با عقلش توام میکند مرا در خرید و فروش انگاری سحر و جادو می نماید.
پیامبر فرمود : در معامله ای که از فریبکاری در آن میترسی سه روز مهلت بر هم زدن آن را بخواه، که با فرصت و آرامش، کار را انجام دادن شیوه حق تعالی است و با تعجیل انجام دادن از شیطان.
پیش سگ اگر یک لقمه بیاندازی او ابتدا بو میکند سپس می خورد، او با بینی بو می کند ما با عقل و خرد خویش بد و خوب را تشخیص می دهیم. شیوه ی تامل و تعقل شیوه ای خدایی است . خداوند رحمن زمین و زمان را در شش روز آفرید در حالی که می توانست با گفتن یک ((کن)) در یک لحظه آن آفرینش را انجام دهد . یا اینکه خداوند آدمی را اندک اندک به چهل سالگی و تکامل می رساند و در آن بارگاه که عیسی (ع) به سرعت و در یک لحظه بنده ای از مرگ نجات میداد آیا خدای عیسی (ع) نمیتواند بدون تامل مردم بساری را خلق کند؟
اگر قدری بیاندیشیم در زندگی روزمره خود قبل از هر کاری ابتدا باید تامل ، درنگ و طمانینه داشته باشیم قضایا را با عقل بسنجیم ، مشورت کنیم و سپس عمل نمائیم تا کمتر دچار خسران و پشیمانی شویم. در زندگی باید همچون یک شطرنج باز باشیم . همه جوانب را بسنجیم . بعد حرکت کنیم تا خدای نکرده کیش و یا کیش و مات نشویم.


جاسوس

   بچه که بودیم کلمه جاسوس را فقط در فیلم های سینمایی میشنیدیم و معمولا میدیدیم که جاسوس ها رو اعدام میکنند و میگند اینها خیانتکارند . حتما یادتنون هست چه کسی به امریکا رفت و نشست با باری روزن گپ زد و بند را آب داد و همه عالم و آدم فهمیدند ایران داره در زمینه انرژی هسته ای فعالیت میکنه و جاهای فعالیتش کجا هست و کجا نیست . یه روز که مامورین برای بررسی یه مسئله مطبوعاتی به منزل ایشون رفتند دیدند ای دل غافل مدارک و اسناد طبقه بندی شده اطلاعاتی در خانه ایشون است . ظاهرا برای تزئین در بوفه منزل قرار داده بودند!! بعدشم هم دستگیر و راهی زندان شد و کسی هم چیزی نگفت که چرا ایشون دستگیر شد چرا که همه فهمیدند چرا دستگیر شده است. البته مدتی بعد دادگاه تشکیل شد و حکم داد ایشون اطلاعات را نفروخته!!!! است . همین!  یعنی چی؟ یعنی اینکار را فی سبیل الله انجام داده است . نیتشون خیر بوده میخواسته بلکه بدینوسیله فتح بابی انجام بده که ایران و امریکا با هم دوست بشوند . اصلا قصد جاسوسی که نبوده است ! نه نه ! اینطور فکر نکنید ها تهمته !!!!
یه تیم مذاکره کننده داشتیم که رفت مذاکره کنه و از حق مردم ایران دفاع کنه . هی عقب رفت و عقب نشینی کرد و تعلیق داوطلبانه ! را هم به مردم ایران هدیه داد و .... جالب است از اون تیم چند نفره الان یکیش بنام سیروس ناصری در ژنو بسر میبرد و متهم به پرداخت رشوه بیش از نیم میلیون دلاری از حساب سوئیس خود به مشاور عالی شرکت نفت و گاز پارس برای موفقیت در قراردادهای نفتی است.سیروس ناصری از اوائل انقلاب، متهم به رفتارهای مشکوک دیپلماتیک و بازرگانی بوده و یکی از مشاوران میرحسین موسوی در زمانی که وی نمایندگی ایران در ژنو را بر عهده داشت به نخست‌وزیر در مورد اقدامات مشکوک ناصری هشدار داده بود. و دیگری حسین موسویان عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای و عضو کلیدی تیم سیاسی حسن روحانی اکنون در اوین بسر میبرد. ظاهرا ایشون برای یکی از کشورهای اروپایی متخاصم جاسوسی می کرده که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) و پس از مدتها پیگیری و ردیابی، اکنون دستگیر و روانه زندان شده است.موسویان همچنین متهم است که در تماسی با سیروس ناصری متهم پرونده کیش‌اورینتال، از وی خواسته به ایران برنگردد.یکی دیگر از اتهامات مطرح‌شده علیه موسویان، ارتباط با یک دیپلمات آمریکایی به‌مدت طولانی است. وی همچنین به ارائه اطلاعات امنیتی به آلمان متهم است.
چرا در کشوری که رهبر آن نیز تحت نظارت مجلس خبرگان قرار دارد . کسانی به این صورت سالها برای خودشون حاشیه امنیت درست کنند و ... البته قصدم از بیان این مطالب این نیست که خدای ناکرده تضعیفی انجام دهم . مطمئنا انسانهای پاک و مومن و مخلص و عاشق دین و وطن وجود دارند که با دل و جان برای مملکتشون زحمت میکشند و کسی از آنها خبر ندارد . حرفم اینست که هیچکس را نباید معصوم فرض کرد. باید نظارت در کشور ما دقیقتر و بیشتر شود . در همه زمینه ها ما یک ضعف اساسی داریم و اون عدم نظارت قوی است که اگر این مهم به سرانجام رسد بسیاری از مشکلات ما برطرف میشود. 


لقمان و حق شناسی

سیاست ,     نظر

لقمان بنده ای پاک و چالاک و زیرک بود . خواجه اش او را در کارها پیشی میداد و از فرزندان خود بهترش می داشت  زیرا لقمان اگر چه بنده زاده بود اما ویگی های پسندیده داشت ، تا آنجا که خواجه او بود و خواجه اش بنده ! هر غذایی که می آوردند خواجه ابتدا او را می خوراند و سپس خود می خورد !
روزی برای خواجه خربزه آورده بودند او چاقو برداشته بریده ای به لقمان داد و لقمان در کمال خوش رویی هم چون شکر آن را خورد و خواجه چون این خوش خوردن را دید دادن خربزه را تا هفده بار تکرار نمود و بخش آخر را خود خورد تا ببیند شیرینی خربزه در چه حد است.
چون خواجه خربزه را در دهان گذاشت از تلخی آن آتش گرفت و از لقمان پرسید :
چه گونه تو مرا با اشارتی از تلخی خربزه آگاه نکردی ؟
لقمان گفت : من از دست نعمت بخش تو آن قدر شیرینی خورده ام که شرمنده تو هستم. دست شیرینی بخش تو در این خربزه تلخی نگذاشت تا من باز گویم. 
چند بار از خدای خود شیرینی گرفته ایم ؟
چند بار از دستش خربزه تلخ خورده ایم ؟
چند بار از او گله نکرده ایم که خدایا این چه مشکلی ، گرهی ، در دسری بود که من به آن دچار شدم و لقمان وار عمل کرده ایم. خواجه و ارباب لقمان چقدر نعمت به او داده بود ؟ آیا دست داده بود؟ پا داده بود؟ چشم و گوش و مو و زیبایی و هیکل و موزونی و ... داده بود؟ آیا به او هستی و اختیار داده ؟ آیا او را اشرف مخلوقات کرده ؟ و ...... 
چرا اینقدر نمک نشناسیم ؟
سگ اگر از دست کسی یک تکه نان بخورد همیشه با دیدنش دم تکون میدهد . از سگ برتریم یا پست تر؟
چقدر از معرفت و وفای حیوانی به اسم سگ که ظاهرا نجس است در وجودمان متبلور است؟
چرا تا کسی به ما خوبی میکند وظیفه اش را انجام میدهد اما اگر احیانا از دستش در رفت و در حق ما بدی کرد همه خوبی هایش را از یاد میبریم ؟ کمی فکر کنیم . یکساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت است ...


اقتدار ایران

سیاست ,     نظر

  تفنگداران و ملوانان انگلیسی که به حریم خاک مقدس جمهوری اسلامی تجاوز کرده بودند هنوز در ایران بسر میبرند و بهشون بد هم نمیگذرد . ظاهرا بر خلاف تصوری که از ایران در ذهن داشتند اینجا یعنی ایران جای خوبی است و برای خوردن کنگر هم مناسب است چون تا بلر نامی سکاندار کشتی شکسته ای بنام انگلیس است اینها در خاک ایران پذیرائی شوند بهتر است از اینکه باز به گرداب عراق برگردند . البته سیاست موفقیت آمیز جمهوری اسلامی را از یاد نبریم . الحق و الانصاف این تیکه رو خوب اومدیم گرچه بعضی داخلی های خارجی محور به سفارش اربابانشون دارند خلاف این موضوع را القاء میکنند اما در عمل ما تا بحال پیروز بوده ایم .


یه چند تا خبر دیگه هم هست ، ببینید : 
 1- آمریکا مدعی است یک تبعه ایالات متحده در ایران ناپدید شده است.منابع دیپلماتیک آمریکایی از ناپدید شدن یک افسر سابق پلیس فدرال ایالات متحده در ایران خبر می دهند. میگویند ایشون آخرین بار در کیش و جهت تجارت دیده شده است !! کاندولیزا هم در حالیکه تلاش داره اوضاع را عادی جلوه بده ، گفته هر ساله دو الی سه آمریکایی در ایران ناپدید می شوند!!!
2- یک مقام مسوول در سفارت ایران در عراق از آزادی جلال شرفی، دبیر دوم سفارت ایران خبر داد.این مقام مسوول همچنین از پیگیری‌های مستمر برای آزادی 5 دیپلمات ربوده شده در اربیل عراق خبر داد. ظاهرا جلال شرفی عصر دیروز آزاد شد و دیروز نیز به مرز ایران منتقل شد و هم‌اکنون در ایران است.
3- نشریه آمریکایی نیوزویک در گزارشی با اشاره به بازداشت ملوانان انگلیسی در ایران نوشت:وقتی می‌توان با دیپلماسی، مشکلات را حل کرد چرا باید به زور متوسل شد بخصوص که این نوع سیاست به تنهایی بر ایران اثر ندارد.
همچنین نیوزویک گفته : تلاش‌هایی در جریان است تا بحران بازداشت 15 ملوان انگلیسی که به اتهام ورود غیرقانونی به آب‌های ایران بازداشت شدند، از طریق دیپلماسی حل شود.

خوب ربط بین موارد بالا با خودتون ...! اما یه نتیجه کلی بگم : در مقابل قلدر اگه کوتاه بیای باید بازم کوتاه بیای اما اگه در مقابلش بایستی و هزینه اش را هم متقبل بشی مطمئنا اون مجبوره دست از قلدری برداره وگرنه ...


ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ...

سیاست ,     نظر

حتما در خبرها شنیدید که از این پس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلا‌می ایران اجرای بندهای یک و 3 ترتیبات فرعی موافقتنامه پادمان خود با آژانس بین المللی انرژی اتمی را که در راستای همکاری بیشتر با آژانس در تاریخ 7/12/81 پذیرفته بود, تا زمان بازگشت پرونده ایران از شورای امنیت به آژانس و عادی شدن آن متوقف می‌کند.
شاید دوست داشته باشید بدانید این بندها چه میگفتند : با اجرای بند یک و 3 ترتیبات فرعی پادمان , جمهوری اسلامی ایران را موظف می‌کرد قبل از برنامه ریزی و تصمیم گیری‌جهت ایجاد هر نوع تاسیسات و اجرای برنامه های مرتبط با موضوع هسته ای جزئیات آن را به آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کند. در حالی که براساس موافقتنامه منع گسترش سلاحهای هسته ای ان پی تی , کشورهای عضو این معاهده موظف به اعلام برنامه های هسته‌ای خود تنها 6 ماه قبل از آغاز بهره‌برداری از آن بودند و ما پادمان را علاوه بر قرارداد ان پی تی در سال 1381 پذیرفتیم تا به غربی ها و امریکا اطمینان بدهیم که ما نمیخواهیم مشکلی برایشان درست کنیم .
فکر نمیکنید یه کم مرعوبانه عمل کردیم ؟ و اگر در آن زمان محکم تر برخورد میکردیم کار به اینجاها نمیکشید که بیایند در یک اقدام غیر قانونی قطعنامه ای را تصویب کنند که تحریم فروش تسلیحات از سوی ایران را دربر می گیرد و از کشورهای دیگر می خواهد که داوطلبانه، روابط تجاری و مالی خود را با ایران قطع کنند. همچنین ۲۸ شخص حقیقی و حقوقی با تحریم و محدودیت سفر و مسدود شدن دارایی بانکی و مالی مواجه می شوند.
و این شرکت ها و اشخاص اینها هستند :
- گروه صنعتی متالورژی و مهمات تحت کنترل سازمان صنایع دفاعی ایران (آمیگ) که در برنامه سانتریفوژ ایران نقش داشته است.
- مرکز تولید و تحقیق سوخت هسته‌ای اصفهان و مرکز فناوری هسته‌ای اصفهان که بخشی از سازمان انرژی اتمی ایران است و در فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی شرکت دارد.
- شرکت کاوشیار، یکی از شرکت‌های پیشرو سازمان انرژی اتمی ایران که گفته می‌شود خواستار خرید فایبرگلاس، کوره‌های اتاق خلاء و تجهیزات آزمایشگاهی برای برنامه هسته‌ای ایران شده است.
- صنایع شیمیایی پارچین، شعبه‌ای از سازمان صنایع دفاعی که مهمات و مواد منفجره را علاوه بر باروت خرج پرتاب جامد برای موشک‌های و راکت‌ها تولید می‌کند.
- مرکز تحقیقات هسته‌ای کرج که جزئی از بخش تحقیقات سازمان انرژی اتمی است.
- شرکت انرژی نوین که در داخل سازمان انرژی اتمی ایران فعالیت دارد و پول‌هایی را از طرف این سازمان یا نهادهای مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران منتقل کرده است.
- گروه صنعتی موشک کروز که مسئول تولید و توسعه موشک‌های کروز است.
- بانک سپه و بانک بین‌المللی سپه که گفته می‌شود حمایت مالی از سازمان صنایع هوایی و زیرمجموعه‌های آن را به عهده دارد.
- گروه صنعتی صنام، یکی از زیرمجموعه‌های سازمان صنایع هوایی که تجهیزاتی را برای برنامه موشکی ایران خریداری کرده است.

نهادهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران:
- صنایع هوانوردی قدس که چترهای نجات، گلایدر و پاراموتور تولید می‌کند.
- شرکت خدمات هوایی پارس که دارای هواپیماهای متعدد مورد استفاده از سوی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
- صنایع هوایی شوآ که لامپ‌های کوچک تولید می‌کند.

برخی افراد مرتبط با فعالیت‌های هسته ای یا موشک بالستیک ایران:
- محسن فخری‌زاده مهابادی، یکی از دانشمندان ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و مقام سابق مرکز تحقیقات فیزیک.
- فریدون عباسی-دوانی، دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران مرتبط با موسسه فیزیک کاربردی که با فخری‌زاده همکاری نزدیکی داشته است.
- محسن حجتی، رئیس گروه صنعتی فجر که در حال حاضر به دلیل نقش داشتن در برنامه موشک بالستیک تحت تحریم مالی و مسافرتی قرار دارد.
- مهرداد کتابچی، رئیس گروه صنعتی شهید باقری که در حال حاضر به دلیل نقش داشتن در برنامه موشک بالستیک تحت تحریم‌ قرار دارد.
- ناصر مالکی، رئیس گروه صنعتی شهید همت که یکی از مقامات ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است و بر برنامه موشک بالستیک شهاب 3 نظارت دارد.
- احمد درخشنده، رئیس بانک سپه.

افراد مهم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
- مرتضی رضایی ، معاون فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
- علی احمدیان، رئیس ستاد مشترک.
- مرتضی صفاری، فرمانده نیروی دریایی.
- محمد حجازی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج.
- قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس.
- باقر ذوالقدر، معاون امور امنیتی وزارت کشور و یک مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

و در پایان بگویم : ما زنده به آنیم که آرام نگیریم - موجیم که آسودگی ما عدم ماست
میخواهند توپچی را از ترقه بترسانند !! اما غافلند که ایرانی مسلمان استوار تر و پاینده تر از این حرفهاست . ما پیروان محمد مصطفی (ع) هستیم که سه سال در تحریم کامل (شعب ابیطالب) بسر برد و حقانیت خود را اثبات کرد . ما بیست و اندی سال است از سوی امریکا در تحریم هستیم و این تحریم به نفع ما تمام شده است . یادش بخیر مهندس چمران تعریف میکرد زمانی که امریکا ما را تحریم کرد به دکتر مصطفی چمران گفتم : مصطفی شنیدی امریکا ما را تحریم کرده است ؟ و ایشان گفته بود : الحمدالله رب العالمین مهندس چمران تعجب کرده و علت را پرسیده بود و دکتر چمران گفته بود مطمئن باش این تحریم باعث پیشرفت ما خواهد شد ...


درسهایی از فرار شهرام جزایری

سیاست ,     نظر

الحمدالله در آخرین ساعات سال 1385 اعلام شد که شهرام جزایری دستگیر شده است و بلافاصله برای تائید، هم عکس و هم تصویر ورود نامبرده در سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش در آمد . این وسط بعضی ها ناراحت شدند و رو سیاه ! اونهم کسانی بودند که شهرام را فراری دادند و ننگ دنیا و آخرت را برای خودشون تثبیت کردند . دستگیری جزایری و انتقال وی به ایران و زندان اوین نشان از اقتدار و صلابت فرزندان رشید اداره اطلاعات ایران که بحق جزو یکی از قوی ترین سرویس های امنیتی دنیا به شمار میروند ، بود . حتما میدانید دانه درشت های زیادی در ایران از شهرام هدیه (بخونید رشوه ) گرفتند و بعد هم با خیال راحت گفتند بقیه گرفتند ! ما هم برای انجام کار خیر گرفتیم!! ...
نمیدونم چرا این باعث و بانی ها خیر دور و بر ما پرسه نمیزنند؟؟ 
و اما حرف حساب :
از این فرار باید درس هایی گرفت :
درسهایی که برای مسئولین نظام و آنها که واقعا دلشون برای مملکت میسوزد روشن ساز و روشنگر
است و باید برای آن چاره ای اندیشیده شود :
فساد در برخی قضات و مسئولین قضایی و شاید انتظامی بسیار خطرناک است . چرا؟
چون هرچه بگندد نمکش میزنند وای بروزی که بگندد نمک !
حتما باید برای چنین مسئولین و قضات اشد مجازات در نظر گرفته شود تا برای دیگران درس عبرت شود.
نمایندگان مجلس باید در قبال این موضوع یعنی فرار شهرام جزایری  موضعی سخت تر میگرفتند . تحرک و موضع گیری مجلس درباره فرار شهرام جزایری از آن جهت مهم بود که بسیاری از روابط فساد آلود این فرد در قوه مقننه (پرداخت مبالغی به رییس مجلس ششم، میهمان کردن کمیسیون اقتصادی مجلس ششم به دبی و  ...) شکل گرفته بود.
مجلس هفتم که شعار مبارزه با فساد می دهد چرا خلاء های قانونی برای خشکاندن ریشه های فساد را پر نکرده است؟!


قضاوت

  
   قاضی حسین زاده که از طرف الیاس محمودی، رییس مجتمع ویژه مبارزه با مفاسد

   اقتصادی به عنوان امین اموال شهرام جزایری 
منصوب شده بــود، از نزدیکان الیاس

   محمودی بــــوده و از طرف شهرام جزایری به سمت رییس هیــات مدیره تعدادی از
 
   شرکتهای وی منصوب شده بود. درروزهای اخیر خبر فعــــــالیت شرکتهای شهرام
 
   جزایری عرب با وجود حضور وی در زندان تـایید و منتشرشده بود.

   در گزارش هیات ویژه 3 نفره رییس قوه قضاییه آمده است :
   
   سه شنبه اول اسفند ماه پس از اینکه شهرام جزایری به بهانه دوش گــــرفتن درخانه
  
   شخصی اش از ماموران جدا می شود و بـازنمی گردد، مسوولان مرتبط با پــرونده

   وی به تصوراینکه وی باز خواهد گشت، از اعلام ماجــرا خودداری میکنند و رییس

   زندان اوین نیز کارت ورود شهرام جـزایری در روز سه شنبه را امضا می کند اما

   با گذشت 30 ساعت از باز نگشتن وی ، ماجـــرا افشـــا می شود و به ایــــن ترتیب

   جزایری 30 ســـاعت برای تمهید فرار و یا اختفـــا فرصت داشته است.
  
   جالبه نه؟ 
  
   چند وقت پیش دررسانه ها دیدم 600 قاضی بدلایل مختلف از کار منفصل شده اند!!

   بکجا میرویم ؟ 600 قاضی !!!!
  
   اینها کسانی هستند که جرمشون ثابت شده و تخلف داشته اند ...
  
   یه حکایت بگم و عبرتی بشود  :
  
   قاضی به قضا نشاندند او به جای آن که شادی کند می گریست 

   کسی از او 
پرسید : سبب گریه چیست؟ 
  
   گفت : آه چگونه بی دلی جاهل میان دو عالم حکم کند؟ آن دو دشـــــمن ، خود از واقعــــه

   آگاهند و قاضی مسکین بی خبر، چگونه بی خبر در مـــــال و جــــان مردم رود و حکم کند.
  
   گفت : دشمن بودن ایشان سببی و علتی دارد اما تو بی طرفی چون شـــمع به اطراف نور

   میبخشی و چون تو نظر خاصی دراین میانه نداری رای تــو را بـر چشم می نهند و اطاعت

   میکنند . آن دو عالم را غرض و هدفشان کور کرده و تو تا آن زمان که رشـوه نگرفته ای

   بینایی و آنگاه که طمع کردی زیان خواهی دید و بنده خواهی شد و رای تو در میان مــردم

   قابل احترام نخواهد بود .

   
  


چند نکته مهم !!!

سیاست ,     نظر

                   پـیـامـبـر خـدا (ص ) میفرمایند :
             خداى تبارک و تعالى به دنیا وحى فرمود :
          در خدمت آن کس باش که مرا خدمت مى کند
            و آن را که در خدمت توست به رنج در فکن .
    
_________________________

    عمر و وقت مان بسرعت میگذرد و میرود و هرگز باز بدست نیاید . خیلی چیزها 
    در جهان وجود دارند که در ظاهر ارزشمندند و ثروت به شمار آیند اما میتوان آنها
    را از دست داد و دوباره بدست آورد اما وقت و عمر چون از دست رفت دگر بازنیاید
    تمام ثروت های عالم را بدهید نمیتوانیم یک لحظه زمان را به عقب برگردانیم ...
    اما ....
    اما هرکجا و هر زمان که هستیم و هستید یک نکته یادمون نره  الان حسرت وقت
    و عمر گذشته را میخوریم ! ده سال دیگه حسرت الان را خواهیم خورد !!
    از قدیم گفته اند ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است ...
    یا علی بگوئیم و بجای حسرت بر گذشته بفکر جبران مافات و استفاده بهینه از
    وقت و عمرمان باشیم . هیچ وقت دیر نیست اگر بخواهیم جبران کنیم و همیشه
    دیر شده است اگر بفکر جبران نباشیم .
    __________________________
    یه حکایت هم بگم بد نیست :
    عارفی از زاهد سالخورده ای پرسید :
    تو مسن و سالخورده تر هستی یا ریش تو ؟
    گفت : من پیش از او زائـــیده شده ام و جهـــــــــان را به بی ریشی بس دیده ام.
    عارف گفت : ریش تو با آن که از تو کم سن وسال تر است از سیاهی به سپیدی
    گشته اما خوی زشت تو نیکو و پسندیده نگردیده است!
    تو بدان رنگ هستی که از اول بـــــدان زائـــیده شدی و حتی یک قدم پیشتر از آن
    ننهاده ای ....
    __________________________
    این شعر مولانا هم خیلی زیباست... 
    آی اونهایی که فکر میکنید خدا رهایتان کرده یا جوابتون را نمیده! بخونید :

    آن یکی الله میگفتی شبی                         تا که شیرین میشد از ذکرش لبی
    گفت شیطان آخر ای بسیارگو                      ایــــن همــــه الله را لبیــــــــــک کو
    می نیاید یک جواب از پیش تخت                  چند الله میــــــــزنی با روی سخت
    او شکسته دل شد و بنهاد سر                    دیــــد در خـــواب او خضر را در خُضر
    گفت هین از ذکر چون وامانده ای                 چون پشیمانی از آن کش خوانده ای
    گفت لبیکم نمی آید جواب                          زان همی تــــرسم که باشم رد باب
    گفت خضرش که خدا گفت این به من            که بــــــرو با او بگــــــــــو ای ممتحن
    گفت آن الله تو لبیک ماست                         و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
    حیله ها و چاره جویی های تو                     جذب ما بـــــــود و گشاد این پای تو
    ترس و عشق تو کمند لطف ماست              زیر هر یـــــــارب تــــــــو لبیک هاست
   


لقمه حرام - پست مدرنیسم

سیاست ,     نظر

      چون عادت کردید حتما براتون داستان بگم اول یه حکایت بگم که بدونیــــــد
      چرا بعضی ها با این که اهل دین و دیانت هستند ناغافل گول دنیا و مطامع
      آن را میخورند و از سریر به حضیض می افتند . 
      پیامبر اکرم (ص) که جانم فدایش باد میفرمایند : ‏
      کسی که لقمه ی حرامی بخورد ‍، تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و
      تا چهل روز ، دعایش مستجاب نمی گردد .
سفینه البحار، شیخ عباس قمی
      اینجا را داشته باشید تا حکایت ((اثر لقمه ی حرام )) را بگم :
      شریک بن عبدالله بن سنان  قاضی و کارگزار مهدی خلیفه ی عباسی بود.
      ((شریک)) قبل از پذیرفتن منصب قضاوت ، به دربار خلیفه احضــــــــار شد .
      خلیفه او را خطاب کرده گفت :
      یا شریک ! یکی از این سه امر را باید اختیار کنی :
      یا منصب قضاوت را قبول کنی
      یا اولاد مرا تعلیم دهی و حدیث بیاموزی
      یا آن که یک مرتبه ، از غذای من بخوری
      شریک از پذیرفتن هر یک از این سه امر ابا داشت . لکن چون چـــــاره ندید 
      تاملی نموده و گفت : خوردن طعام آسانتر است بر من ، از آن دو امـــــــر .
      پس خلیفه امر کرد طباخ را که چند نوع طعام از مغز استــــــخوان و شکر و
      عسل تهیه کند و ...
      چون طعام آوردند ، شریک به مقدار کافی میل کرد و چون از خوردن فـــارغ
      گشت سر آشپز سر در گوش خلیفه کرد و گفت :
      بعد از این طعام ، شریک رستگار نخواهد شد هرگز !
      پس از آن شریک همنشین عباسیان شد ، تعلیم اولاد ایشان را عهـده دار
      گردید و نیز منصب قضاوت ایشان را هم پذیرفت !!
                                                             مروج الذهب - علی بن حسین مسعودی
         ---------------------------------------------------------------------------------------------
         ---------------------------------------------------------------------------------------------

    مطلب بعدی درباره پست مدرنیسم است . بعضی دوستان گله کردند
    چرا از سیاست و مقوله های آن نمینویسی! بابا این داستان ها خودش
    کلی سیاست توش نهفته اما برای اینکه دل شما را هم بدست بیارم !!
    بخونید :
    پست مدرنیسم ‍، مجموعه ای از تفکرات و نظریه ها در زمینه هــــای علم و
    معـــــرفت سیاست و هنر و ادیبات و ... و سرانجــــام معمـــــاری است که
    شاید با تســــــامح بتوان وجه مشترک همگی آنهــــــا را در نقد مدرنیسم و
    به چالـش خــــواندن مـــــواضع کلیدی و اســاسی مــــــدرنیسم دانست.در 
    میـــــــــان این مجموعه از تفکـــــــرات و نظـــریه هــــا یکدستی و هماهنگی
    ایجابی و اثباتی وجود ندارد ، بلکه بیشتر به چـــالش کشیدن مدرنیته است
    که آنها را زیر عنوان پست مدرن گــــــرد مــــی آورد ، پیشـــــوند پست را به
    ((بعد ، مابعد ، فرا و پسا )) و نظایر آن تــــرجمه کرده اند که همگی حکایت
    از نــــوعی گذشتن و عبور از یک مرحـــله به مرحـــــله ی دیگر می دهد . به
    تعبیری ، از مدرنیسـم به پسا - بعد مدرنیسم . اما اینکه آیا واقعا چنین تحول
    و عبوری صورت گرفته ، میان آراء و نظریه ها وحدتی وجود ندارد . منتقـــــدان
    پست مدرن،اصولا منکر چنین گذری هستندو اندیشه های پست مدرنیستی
    را در ادامه یا در بیشترین حالت ، ادامه ی منتقدانه مدرنیسم ارزیابی میکنند.
    برخی محتاطانه و با نـوعی همدلی آن را در حال گذر از مدرن به پست مدرن
    اشاره میکنند و سرانجام ، سرسخت ترین مدافعان پست مدرن تاکید دارند
    که دیگر مدرنیته و پایه های محـــــوری آن را بـــاید متعلق به گذشته ای که
    شتابان از ما دور میشود و فاصله می گــیرد دانست . در مورد اینکه چگونه
    پست مدرنیسم ،مدرنیته را به چالش طلبیده است ، بـاید گفت درک پست
    مدرنیسم بدون درک مــــــدرنیته و یا دست کم درکی که پست مدرنهـــا از
    مدرنیته دارند امکان پذیر نیست. طبعا در اینجا امکان بحث گسترده در مورد
    مدرنیته یــا آن گونه که دعوی آموزه ای پیدا می کند، یعنی مدرنیسم وجود
    ندارد و برای درک بیشـتر وبهتر این مقوله باید به کتابهای مدرنیسم و پست
    مدرنیسم مراجعه نمود.

 


عبرت

   
    ________________________________________
    ________________________________________
                                           عبرت
    ________________________________________
    ________________________________________

    ((مروان بن محمد بن مروان بن حکم)) آخرین خلیفه ی بنی امیه بـود
    که به دست عباسیان در سال 132 هجری کشته شد . او نیز هماننـد
    اجــدادش بسی ظلم کرد . یکی از ظلمهــــایش این بود که زبان یکی
    از غلامانش را برید و دور انداخت ، گربه ای آمد و زبان را خورد !
    از قضا وقتی که مروان را کشتند ، سرش را از بدن جدا کردند و زبانش
    را بریدند و دور انداختند . همان گربه آمد و زبان او را خورد !!
    آری امام موسی کاظم که سلام خدا بر او باد میفرماید :
    چیزی را دیده ات نمی بیند مگر آن که در آن برای تو موعظه و عبرت
    است. (بحارالانوار، ج 71)
    و چه کم اند عبرت گیرنندگان و چه بسیارند عبرت نگیران !
    کاش میدانستیم و میدانستند ظلم و ستم پایدار نیست ، پایدار که
    نیست هیچ . همان بلا و ستم بازخوردی دارد که نه تنها در جهان
    باقی که در جهان فانی نیز دامنگیر انسان میشود . مخصوصا آنهایی
    که در مسند یا صاحب قدرتی هستند ...
    میگویند مردی با همسر خود نشسته بود و مرغ بریان میخوردند.
    درویشی بر در خانه ایشان درخواست غذا کرد . مرد توجهی نکرد و 
    همچنان طعام خورد و درویش محروم شد.
    مدتی بعد محنت و فقر روی به وی آورد ، بطوری که همسرش از وی
    طلب جدایی کرد و شوهر دیگری اختیار نمود.
    روزی همین زن با شوهر دوم خویش نشسته بود و نان و مرغ بریان
    میخوردند که درویشی آمد و طعام خواست . شوهر گفت : از مرغ و
    نان به او بده .
    زن مرغ و نان به درویش داد و چون باز آمد گریست!
    شوهر دلیل گریه ی او پرسید . زن گفت : قصه ای غریب مشاهده
    کردم . گفت : چه بود ؟ زن گفت : این درویش ، شوهر اول من بود
    که در چنین وضعی ، درویشی را از طعام محروم کرد.
    شوهر دوم نیز بگریست و گفت : عجب تر آنکه درویش اول من بودم!
    و یقین است که شوی اول تو به واسطه ی بخیلی خودش چنین
    منقلب گشته است .

            فاعتبروا یا اولی الابصار